هدف از انجام این تحقیق مروری بر صنعت نساجی ایران و به ویژه هنر بافت پارچه های زری بوده.
این هنر امروزه تقریبا فراموش شده و تعداد کارگاه های کمی در ایران هم اکنون مشغول به بافت پارچه های زری است . هم این موضوع یعنی کمبود منابع در کسب اطلاعات در مورد این هنر مشکل اصلی در این تحقیق بود.
البته در اصفهان چند کارگاه زیر نظر سازمان صنایع دستی و گردشگری دایر شده و مشغول به احیای این هنر است این کارگاه ها در خانه های قدیمی اصفهان مثل خانه شیخ الاسلام و ... دایر شده و به سرپرستی استاد مهدی شمسعلی اداره می شود .
تاریخچه :
ايران از نظرپيدايش و سير تحول و تکامل پارچه های منقوش يکی از برجسته ترين ملل جهان است . نخستين شواهد تاريخی مربوط به هزاره پنجم قبل از ميلاد درناحيه سه گابی ( سگابی) کردستان است که در ظروف محتوی اجساد کودکان ، قطعات پارچه يافت شده .
درهزاره سوم قبل از ميلاد از حفاريهای تپه حصار دامغان و شوش ( خوزستان ) بقايای پارچه هايی که درون مقابر وجود داشته يا به دور اشياء پِچِده شده ، همينطور ابزار نساجی مانند دوک نخ ريسی و ميله مفرغی مخصوص پارچه بافی بدست آمده است .
هخامنشيان دربافت پارچه های پشمی نرم و لطيف مشهور بوده اند. بافت پارچه هايي که درمتن عناصر تزئينی آنها نخهای گلابتون به کار می رفت را به دوهزارسال پيش نسبت داده اند . در دوره ساسانی پارچه بافی ايران شهرت جهانی پيدا کرد . تأثير هنرپارچه بافی چين ، تکميل آن به وسيله پارچه بافان ايرانی و انتقال روشهای جديد درچله کشی دستگاه نساجی و بافت از راه ايران به ايتاليا و شمال اروپا دراين دوره صورت گرفت .
در دوره اسلامی نقوش حيوانات مانن شير ، عنقا و عقاب که زربفت شده اند بخصوص از دوره سلجوقی به بعد رایج شده است .
از پارچه هايي که درقروت اوليه اسلامی از تارو پود ابريشم و زر و نقوش رنگين بافته می شد می توان به : نگار ، طراز ، ملحم ، سقلاطون ، قصب ، مثقل اشاره کرد . در دوره ايلخانيان کارخانه متعدد پارچه بافی در تبريز شيراز ، شوشتر ، نيشابور و طوس وجود داشت و استادان پارچه بافی دربافت پارچه های اطلس، زربفت و زرکش مهارت داشتند و پارچه های ابريشمی گيلان ، خراسان ، يزد و کرمان بسيار نفيس و گرانبها بود .
درقرن دهم هجری بافته های کارخانه های پارچه بافی نيشابور ، اصفهان ، شوشتر ، شيراز ، کاشان بخصوص يزد دارای ارزش فوق العاده ای بود . پارچه های ابريشمی ، مخمل ، زرباف و پارچه های قلمکار پنبه ای اين کارگاهها شهرت داشت .
در دوره صفويه پارچه های زرو سيم باف بخصوص برای لباس بانوان و تزئين معماری داخلی اندرون منازل به کار می رفت . شاه عباس صفوی تمامی هنرمندان زری باف را برای تأسيس کارگاه های زری بافی به اصفهان دعوت کرد که موجب بافت پارچه هايي ارزشمند و متنوع گرديد . پارچه های ابريشمی زرباف دارای انواعی چون " پارچه زرباف يک رو " ، " پارچه زرباف دو رو " و " مخمل زرباف " نقشدار بود که در رنگ های متنوع بافته می شد.
در دوره قاجار به دليل استقبال از منسوجات ماشينی خارجی ، از ميزان تقتضتای پارچه های ايرانی کاسته و کارگاههای پارچه بافی رونق گذشته خود را ازدست داد . با اين حال بافت چارچه های مخمل و زری ، ترمه و شال در يزد ، کاشان و کرمان ادامه يافت .
در دوره پهلوی نشان کمتری از کارگاههای سنتی پارچه بافی در دست است و پارچه هايي چون ترمه و مخمل توسط ماشين های اتوماتيک نساجی بافته می شد که تاکنون نيز به همين منوال ادامه دارد . در بررسی تاريخی هنر مخمل و زری بافی دراين دوره با نام "استاد محمد خان نقشبند" که به بازسازی مجدد کارگاه مخمل و زری بافی به طريق سنتی همت گماشت ، آشنا می شويم . استاد محمد صادق و نواده اش استاد حبيب اله طريقی کار وی را ادامه دادند . هم اکنون آنچه بعنوان کارگاههای سنتی مخمل و زری بافی برجای مانده منحصرا" زير نظر سازمان ميراث فرهنگی کشور درشهرهای تهران ، کاشان و يزد به بافت پارچه های اصيل ونفيس اشتغال دارند .
بافت پارچههایی که درمتن و نقوش آنها، نخهای گلابتون به کار گرفته شده بنا به روایات تاریخی به هفت هزار سال پیش می رسد. هردودت مورخ مشهور یونانی نوشته است: رومیان به خاطر زیبائی و اشتهار زربفتهای سنتی ایران همه ساله مبالغ هنگفتی میپرداختند. فیلوسترات نیز گفته است : اشکانیان، خانههای خود را با پردههای زری یراق دار که از پولکهای نقره و نقوش زرین ، تزئین شده بود میآراستند. بدون شک بافتن پارچههای زربفت، مانند قالی و گلیم از زمان هخامنشیان [در ایران] مرسوم بوده است زیرا در بسیاری از نقوش برجسته تخت جمشید، شوش و حتی پاسارگاد، نقوشی در حاشیههای لباس شاهنشاهان و درباریان به چشم می خورد که حاکی از این است که لباس آنها از پارچههای زربفت بوده، به علاوه در حاشیه لباده و حاشیه آستینها و یقه لباس، قطعاتی از طلای ناب به شکل شیر، مرغ، ستاره با گل پنجپر و یا نقوش هندسی مانند مثلث و غیره میدوختند و بسیاری از این قطعات طلا، امروزه در موزه ایران باستان و موزههای دیگر دنیا موجود است که متعلق به عهد هخامنشی میباشد. از دوره ساسانیان نیز در کلیساها و موزههای خارج از ایران، نمونهای متعدد زری موجود است. زیرا زریهای دوره ساسانیان به قدری مورد توجه بود، که از تمام نقاط دنیا خواستار آن بودند و وقتی کسی به ایران مسافرت میکرد، بهترین هدیه ای که می توانست به میهن خود ببرد یک قطعه زری بود و به این طریق مثلاً باقی ماندههای صلیب مسیح را صلیبیون در زریهای ایرانی میپیچیدند و به همراه خود به اروپا میبردند. از قرون چهارم میلادی، قطعاتی از زربفتهای ایرانی در موزه لیون فرانسه ، موزههای لندن، واشنگت ، آرمیتاژ و... نگهداری میشود و نمودار عظمت و اعتبار این هنر سنتی در ایران کهن است . فن زری بافی در دوران صفویه به منتهای کمال خود رسید.
هنر ايران درختي كهن است كه ريشه در ژرفاي خاك كوير و شاخه تا بلندي البرز و سايه بر سر مردمي دارد كه پيوند خود با او نه بريده و نه كاسته اند . مردمي كه با هنر به دنيا آمده و در كنار آن زندگي مي كنند .
چاپ پارچه تجسمي زنده از فرهنگ و هنر اين سرزمين دارد .
در ادوار مختلف تاريخ و نشانه هاي فرهنگ عميق و پر قدرتي است كه نه تنها در مقابل هجوم اقوام مختلف مقاومت كرده ، بلكه توانسته فرهنگهاي تحميلي بيگانه را در خود حل نموده و به آن سيمايي ايراني ببخشد .
براستي مردم ايران دربارة هنر چه ميدانند جز اينكه به حضور دائم آن در كنار خود عادت كرده اند و چگونه ميتوان براي مردم در مورد مسئله اي كه كه به آن آشنا هستند صحبت كرد .
براي تحقيقاتي كه به ما داده شده بود به مراكز گوناگوني رفتيم تا بتوانيم قسمتي از هنري كه شايد كه فقط با اسم آن آشنا هستيم شناختي كامل ، كه نه شناختي سطحي داشته باشيم زيرا صنايع دستي اين مرز و بوم داراي تنوع و ظرافتهاي بسيار است كه ما در پيچ و خم ظرافتهاي آن به دنبال يافتن ناشناخته هاي اين هنر زيبا ميباشيم تا گوشه اي از تمدن ايران باستان را تداعي كنيم .
اميد است با اين كار يا بنيانگذاران اين هنر را زنده نگهداريم و براي ماندگاري اين صنايع در فرهنگ ايران تلاش كنيم .
چاپ پارچه و چاپ سنتي
توليد طرحهاي رنگي ونقوش روي پارچه به وسيله باسمه يا قالب ظاهرا در سدة چهارم بيش از مسيح در هند بوجود آمده است. در كارنامه هاي چيني نوشته شده است كه پارچه هاي چاپي از سال 140 پيش از مسيح از هند به چين آورده شد. در زبــان فارسي واژه چيت به معني پارچه هاي چاپي است واين واژه در اصل هندي است. استرابوStrabo مورخ رومي در اولين سالهاي پس از ميلاد مسيح نوشته است كه در زمان وي پارچه هاي چاپي از هند به اسكندريه ميرفت. كشفياتي كه در آثار باستاني مصر شده نشان مي دهد كه چيت تا سدة چهاردهم به بازارهاي آنجا وارد مي شده است. در دوره ساسانيان چاپ روي پارچه در ايران يافت وروشهاي نويني در تزيين پارچه هاي ابريشمي وكتاني وابريشمي ابداع گرديد. نخستين پارچه هاي چاپي در شمال اروپا از گورسنت كاســاريوس اهل آرلس St. Caesarius Arles(در حـــدود 543 ميــلادي) بدست آمده است. اين پارچه ها به سبك شرقي درست شده بود. بالاخره وقتي چاپ باسمه اي پارچه در اروپــــا متداول شد، روش آن با شرق فرق داشت.
چيتساز اروپاي قرون وسطي يعني از سدة سيزدهم به بعد، ماده رنگي را كه با چسب ويژه اي آميخته كرده بود از قالبهاي خود به پارچه منتقل مي كرد وفقط روي آن نقش مي بست. از سوي ديگر چيت سازي مشرقي رنگهاي واقعي كه تمام الياف وپود پارچه را رنگ مي كند به كار مي برد.
چاپ عبارت است از رنگرزي در قسمتهايي از پارچه وفرق آن با رنگرزي اين است كه در رنگرزي تمام قسمتهاي پارچه همرنگ مي شود ولي در چاپ مي توان با استفاده از يك يا تعدادي رنگ روي روي زمينه سفيد يا رنگ شده طرح دلخواه را بوجود آورد از حدود اوايل قرن هفتم هجري قمري ومزمان با هجوم مغولها يه ايران راه يافتند ودر گذشته اصفهان، شيراز ، بروجرد، همدان، رشت، كاشان، نخجوان، يزد، سمنان، گناباد، نجف آباد، روستاهاي فارسان، گزبرخوار، خورزرق، برخوار، لنجان، سبره و... جزو مراكز مهم قلمكــار به شمار ممي رفتند واز نظر اهميت پارچه هاي قلمكار بروجردي در درجه اول قرار داشته است. .
پارچه قلمكار
قلمكار به نوعي پارچه چاپ شده به وسيله قالبهاي چوبي اخلاق مي شود ووجه را از شيوه توليد آغازين خود وام گرفته وهم اينكه به گونه اي گسترده در اصفهان وبه شكلي محدودتر در مشهد ودامغان هنوز رونق ورواجي دارد. از حدود اوايل قرن هفتم هجري قمري ومزمان با هجوم مغولها يه ايران راه يافتند ودر گذشته اصفهان، شيراز ، بروجرد، همدان، رشت، كاشان، نخجوان، يزد، سمنان، گناباد، نجف آباد، روستاهاي فارسان، گزبرخوار، خورزرق، برخوار، لنجان، سبره و... جزو مراكز مهم...
اين روش بر اساس عبور پرتوي از اشعه الكترو مغناطيس از درون نمونه و سنجش ميزان جذب آن قرار دارد. هنگامي كه اشعه الكترومغناطيس از داخل يك محلول ميگذرد مقداري از آن بطور انتخابي جذب نمونه ميشود. به طوري كه شدت نور خارج شده كمتر از شدت نوري است كه به محلول تابيده شده است. اين پديده در مورد جذب تابش هاي مرئي به وضوح ديده ميشود.
مثلا اگر نوري سفيد از ميان محلول سولفات مس عبور داده شود، محلول آبي رنگ به نظر ميرسد زيرا يونهاي مس محلول جزء قرمز پرتو تابيده شده را جذب كرده و مكمل آن كه آبي است از خود عبور ميدهد.
اندازهگيري جذب تابشهاي مرئي – ماوراء بنفش راه مناسبي را براي تجزيه تعداد بيشماري از گونههاي آلي و معدني فراهم ميآورد. تابش در اين نواحي داراي انرژي كافي براي انتقالات الكتروني الكترونهاي والانس است. اگر نمونه در حالت گازي از اتم ها و يا ملكولهاي ساده تشكيل شده باشد، طيف جذبي آن معمولاً مركب از يكسري خطوط تيز و كاملاً مشخص است كه مربوط به تعداد محدود انتقالات الكترونيكي مجاز ميباشد.
طبيعت ناپيوسته فرآيند جذب، درجه بالايي از گزينش پذيري را به تجزيههايي ميدهد كه بر پايه چنين اندازهگيريهايي قرار گرفته باشند، در مقابل، طيفهاي جذبي يونها و ملكولها در محلول معمولاً شامل نوارهاي پهن ميباشند كه بخشي از آنها از همپوشاني انتقالات ارتعاشي و گاهي اوقات چرخشي بر روي انتقالات الكترونيكي ارتعاشي و گاهي اوقات چرخشي بر روي انتقالات الكترونيكي ناشي ميشود. در نتيجه هر جذب الكترونيكي را يكسري خطوط پهن نزديك به هم كه به نظر پيوسته ميرسند، همراهي ميكنند. بعلاوه پهن شدن خطوط در نتيجه نيروهاي بين ملكولي رخ ميدهد. اين نوع طيفها گزينش پذيري كمتري دارند.
1-2- جذب تابش:
وقتي كه تابش از درون يك لايه شفاف جامد، مايع يا گاز عبور كند برخي از فركانسها ممكن است توسط فرآيندي بنام جذب، بطور انتخابي حذف شوند. در اينجا انرژي بيشتر يا حالات تحريك شده ارتقاء مييابند.
اتمها يا مولكولهاي تحريك شده داراي عمر نسبتا كوتاهي ميباشند و تمايل دارند تا بعد از حدود 10 ثانيه به حالتهاي عادي خود برگشت كنند. معمولا انرژي آزاد شده در اين فرآيند در دستگاه بصورت گرما ظاهر ميشود. مع ذالك در بعضي موارد گونههاي تحركي شده ممكن است يك تغيير شيميايي را متحمل شوند كه انرژي را جذب ميكند (يك واكنش فتوشيميايي) و در موارد ديگر تابش در شكل فلوئورسانس يا فسفرسانس (معمولاً با طول موجهاي بلند تر) دوباره نشر ميشوند.
اتمها مولكولها و يا يونها تعداد محدودي ترازهاي انرژي كوانتيده گسسته دارند براي اينكه جذب تابش انجام گيرد انرژي فوتون تحريك كننده بايد با تفاوت انرژي بين حالت عادي و يكي از حالتهاي تحريك شده گونه جذب كننده يكي باشد.
از آنجايي كه اين تفاوت انرژي براي هر گونه منحصر به فرد است مطالعه فركانسهاي تابش جذب شده وسيلهاي را براي مشخص كردن مواد سازنده نمونهاي از ماده فراهم ميآورد. براي اين منظور يك منحني از كاهش در توان نور تابنده (جذب) بصورت تابعي از طول موج يا فركانس بطور تجربي ترسيم ميشود. منحنيهاي نمونهاي از اين نوع، طيفهاي جذبي ناميده ميشوند.
1-3- تكنيكها و ابزار براي اندازهگيري جذب تابش ماوراء بنفش و مرئي:
اندازهگيري جذب تابشهاي ماوراء بنفش و مرئي راه مناسبي را براي تجزيه تعداد بيشماري از گونههاي آلي و معدني فراهم ميآورد. تابش در اين نواحي داراي انرژي كافي براي انتقالهاي الكترونيكي الكترونهاي والانس در لايه بيروني است اگر نمونه در حالت گازي از اتمها و يا مولكولهاي ساده تشكيل شده باشد طيف جذبي آن معمولاً مركب از يك سري خطوط تيز و كاملاً مشخص است كه مربوط به تعداد محدود انتقالات الكترونيكي مجاز ميباشد. طبيعت ناپيوسته فرآيند جذب، درجه بالايي از گزينش پذيري را به تجزيههايي ميدهد كه بر پايه چنين اندازهگيريهايي قرار گرفته باشند. در مقابل طيفهاي يونها و مولكولها در محلول معمولاً حاوي نوارهاي پهن ميباشند كه بخشي از آنها از قرار گرفتن تغييرات انرژيهاي ارتعاشي و گاهي چرخشي بر روي انتقالات الكتروني ناشي ميشود. در نتيجه هر جذب الكتروني را يك سري خطوط آنقدر بهم نزديك كه به نظر پيوسته ميرسند همراهي ميكند. بعلاوه، پهن شدن خطوط در نتيجه نيروهاي بين مولكولي رخ ميدهد كه اين نيروها بين مولكولها يا يونهاي بصورت نزديك بستهبندي شده در يك محيط مادي فشرده، عمل ميكنند. اين نوع طيفها گزينش پذيري كمتري دارند. از طرف ديگر نوارهاي پهن براي اندازهگيريهاي كمي دقيق، مناسبترند.
1-4- جنبههاي كمي اندازهگيريهاي جذبي:
جذب تابش الكترومغناطيسي توسط گونه M ميتواند به صورت يك فرايند برگشت ناپذير دو مرحلهاي تلقي شود كه اولين مرحله اين فرآيند را ميتوان بصورت زير نمايش داد.
در اينجا M* نشان دهنده ذره اتمي يا مولكولي در حالت تحريك شده است كه از جذب فوتون ناشي ميشود. طول عمر حالت تحريك شده كوتاه است (8-10 تا 9-10 ثانيه) و باوجود اين حالت توسط يكي از چندين فرآيند آسايشي خاتمه داده ميشود. متداولترين نوع آسايش شامل تبديل تحريك به گرماست؛ يعني،
گرما
آسايش ميتواند از تجزيه M* جهت تشكيل گونههاي جديد نيز ناشي شود. چنين فرآيندي را واكنش فوتوشيميايي مينامند. ممكن است كه آسايش منتج به نشر دوباره تابش بصورت فلوئورسانس يا فسفرسانس شود. مهم است به اين نكته توجه شود كه طول عمر M* بقدري كوتاه است كه غلظت آن در هر لحظه تحت شرايط عادي، قابل صرفنظر كردن خواهد بود. بعلاوه، مقداري انرژي حرارتي توليد شده معمولاً قابل اندازهگيري نيست. بنابراين، اندازهگيريهاي جذبي اين حسن را دارند كه حد اقل آشفتگي را در دستگاه تحت مطالعه ايجاد ميكنند.
1-5- قانون بير- لامبرت (Beer - Lamberts Law):
به سادگي ميتوان دريافت كه ميزان جذب نور توسط يك گونه جاذب بستگي به تعداد يونها و يا ملكولهاي جسم جاذب در مسير عبور نور دارد و در نتيجه با افزايش غلظت ذرات جاذب، شدت جذب نيز افزايش مييابد. از طرفي هر چه قدر طول مسير عبور نور از درون نمونه افزايش يابد، جذب نور با شدت بيشتري انجام خواهد گرفت. سومين عاملي كه ميزان جذب نور به آن بستگي دارد احتمال جذب فوتون توسط ذرات جاذب فوتونهاست به طوري كه اجسام مختلف احتمالهاي متفاوتي براي جذب پرتوي فوتونها از خود نشان ميدهند.
از قرن نوزدهم ، تغييرات تحول گونه با سرعتي غير قابل انتظار در بسياري از حوزه هاي علم و تكنولوژي صورت گرفته است كه اثرات عميقي بر زندگي بشر گذاشته است. اختراع چيپ هاي الكترونيكي، رايانهها، اينترنت، كشف و تكميل نقشه ژنوم انساني و بسياري موارد ديگر كل جهان را تغيير داده است قرن گذشته پيشرفت هاي فوق العاده اي نيز دز صنعت منسوجات و پوشاك بوجود آورده كه داراي تاريخ چندهزار ساله است. شالوده هاي اساسي درك علوم طراحي شده است تا راهنماي كاربرد بهينه و پردازش تكنولوژي الياف طبيعي و توليد الياف سنتزي باشد. ما چيزيهاي زيادي از طبيعت آموختهايم. رايون ويسكوز، نايلون، پلي استر و ساير الياف سنتزي در ابتدا براساس تقليد از همتاهاي طبيعي آنها ابداع گرديد. اين تكنولوژي به گونه اي پيشرفت كرده است كه الياف سنتزي و محصولات آنها در بسياري از جنبه ها از آنها فراتر رفته است.
روش هاي بيولوژيكي براي سنتز كردن پليمرها يا منسوجات بيانگر يك روش دوستانه محيط زيستي و انعطاف پذير براي بكارگيري منابع طبيعي است. طراحي و پردازش به كمك رايانه ها ، اتوماسيون با كنترل راه دور متمركز يا پراكنده و سيستم هاي مديريت تأمين زنجيره اي متمركز اينترنت محور بيش از پيش مشتري ها را به ابتداي زنجيره نزديك ميكند.
با نگاه به جلو درمييابيم كه در آينده اين وضعيت بيشتر هم خواهد شد. در نتيجه توسعه هاي بعد ما بايد انتظار چه ظرفيت هاي جديدي را داشته باشيم؟ اين ظرفيت ها حداقل بايد شامل مقياس نانو، پيچيديگ، شناخت و كل گرايي باشد. توانايي جديد مقياس ترا سه درجه اهميت را علاوه بر هدف كلي حاضر و ت وانايي هاي محاسباتي قابل دسترسي كلي به ما مي دهد. در يك زمان كوتاه ما به ميليون ها سيستم و بيليون ها اطلاعات موجود در اينترنت متصل خواهيم شد. تكنولوژي هايي كه امكان بيش از يك تريليون عمل در ثانيه را مي دهند در دستور كار پژوهش است. تكنولوژي در مقياس نانو سه درجه اهميت پايين تر از اندازه بيشتر ابزار انسان ساخته امروزي را به ما مي دهد. اين تكنولوژي به ما امكان مي دهد تا اتم ها و مولكول ها را به گونه اي كم هزينه و با بيشترين روشهاي ممكن از نظر قوانين فيزيكي چينش كنيم. اين تكنولوژي به ما اجازه مي دهد تا ابررايانه هايي بسازيم كه روي سر يك الياف و دسته اي از نانوروبوت هاي پزشكي كوچكتر از يك سلول انسان قرار بگيرد تا سرطانها، عفونت ها ، شريانهاي مسدود شده و حتي سن پيري را درمان كند. توليد مولكولي دقيقا مشخص مي كند كه چه چيزي بايد ساخته شود و هيچ ماده آلوده كنندهاي توليد نميگردد.
ما در اين دوره هيجان انگيز زندگي مي كنيم و تأثيرات بزرگ تكنولوژي بر صنعت نساجي و پوشاك سنتي كه داراي يك چنين تاريخ طولاني است حس مي كنيم. به لحاظ سنتي بسياري از حوزه هاي علم و مهندسي تفكيك و متمايز شده اند. اخيراً حركت قابل توجه و همگرايي بين اين حوزه هاي تلاشگري صورت گرفته و نتايج آن خيره كننده بوده است. تكنولوژي اسمارت براي مواد اوليه و ساختارها يكي از اين نتايج است.
ساختارها و مواد هوشمند چه هستند؟ در طبيعت مثال هاي زيادي از ساختارهاي هوشمند وجود دارد. يك موجود زنده تك سلولي ساده ميتواند مباني موضوع را روشن كند. همانگونه كه در شكل 1-1 نشان داده شده شرايط متنوع زيست محيطي يا محرك ها روي لايه بيروني عمل مي كنند. اين شرايط با محرك ها ممكن است به شكل نيرو، درجه حرارت، تشعشع ، واكنش هاي شيميايي و ميدانهاي مغناطيسي و الكتريكي باشد.
حسگرهاي موجود در لايه بيروني اين اثرات شناسايي مي كند و اطلاعات حاصله براي تفسير و پردازش سيگنال به نقطه اي متصل مي شود. كه در آن سلول نسبت به اين شرايط زيست محيطي يا محرك ها به روشهاي متعددي مانند حركت، تغيير تركيب شيميايي و كنش هاي باز توليدي، واكنش نشان مي دهد. طبيعت بيليون ها سال و يك آزمايشگاه وسيع در اختيار داشته تا زندگي را توسعه دهد، در حاليكه نوع انساني تازه شروع به خلق ساختارها و مواد هوشمند كرده است.
ساختارها و مواد هوشمند را ميتوان به صورت مواد و ساختارهايي تعريف كرد كه محركها يا شرايط محيطي، مانند آنچه از منابع مكانيكي، گرمايي، شيميايي، الكتريكي، مغناطيسي يا ساير منابع حاصل ميشود، را حس كرده و نسبت به آن واكنش نشان ميدهد. بر طبق حالت واكنش ميتوان آنها را به مواد هوشمند منفعل ، هوشمند فعال و بسيار هوشمند تقسيم كرد. مواد هوشمند منفعل فقط ميتوانند شرايط محيطي يا محرك ها را حس كنند؛ مواد خيلي هوشمند خودشان مي توانند حس كرده، واكنش نشان دهند و سازگار شوند. حتي سطح بالاتري از هوش را ميتوان از ساختارها و مواد هوشمند كسب كرد كه قادرند پاسخ داده يا براي اجراي يك عمل در يك حالت دستي يا از پيش برنامه ريزي شده فعال شوند.
در اينگونه مواد سه جزء ممكن است وجود داشته باشد: حس گرها، محرك ها و واحدهاي كنترل. حسگرها يك سيستم عصبي را براي شناسايي سيگنال ها تأمين مي كنند. بنابراين در يك ماده هوشمند منفعل، وجود حسگرها ضروري است. محرك ها به طور مستقيم از يك واحد كنترل روي سيگنال هاي شناسايي شده كار مي كنند. آنها نيز به همراه حسگرها عناصر ضروري براي مواد هوشمند فعال ميباشند. حتي در سطوح بالاتر، همانند مواد هوشمند يا خيلي هوشمند، نوع ديگري از واحد ضروري است، كه همانند مغز از طريق شناخت، استدلال و فعال سازي ظرفيت ها عمل مي كند. اينگونه ساختارها و مواد منسوج در نتيجه تركيب موفق تكنولوژي پوشاك و منسوجات سنتي با علم مواد، مكانيك هاي ساختاري، حسگرها و تكنولوژي محرك ها، تكنولوژي پردازش پيشرفته، ارتباطات، هوش مصنوعي، بيولوژي و غيره، درحال تبدبل شدن به يك امر ممكن است.
توسعه سريع تركيبات ساختاري نساجي (TSC ها) بازار و فرصت هاي پژوهشي جديدي را براي صنعت نساجي و دانشمندان اين رشته ايجاد كرده است. تركيبات نساجي سه بعدي، بر طبق، يكپارچگي ساختاري شان داراي يك شبكه دسته تارها در يك حالت يكنواخت مي باشد، كه نتيجه آن افزايش قدرت درون بافتي و بين بافتي، انعطاف پذيري بيشتر تشكيل شكل ساختاري پيچيده و امكان بيشتر توليد قطعات بزرگ با هزينه كمتر در مقايسه با تركيبات سنتي است. سختي و استحكامل بيشتر همراه با وزن كمتر باعث افزايش كاربرد آنها در صنايع هوا فضا، خودروسازي و مهندسي شهري شده است. پيش بيني شده است كه بهبود تكنولوژي هاي فرآوري و تركيب آنها با تكنولوژيهاي ساختار هوشمند منجر به رشد صنعتي عمده در قرن بعد با استفاده از به چالش افتادن وضعيت فلز است ديگر مواد متداول مهندسي گرديده است.
يك موفقيت در توسعه تكنولوژي فرآوري TSC به درك بهتر رابطه خواص- ساختار پردازش دارد. يك گام مهم در اين جهت نظارت بر توزيع تنش/ كرنش داخلي در زمان واقعي در طول فرآوري اجراي منسوج و جامد شدن متعاقب آن تا ساختارهاي نهايي است. مسئله مهم ديگر در كاربرد TSC ها حساس كردن آنها به شرايط داخلي سلامت و محيطي خارجي آنها است. تجميع شبكه هاي حسگري در داخل ساختارهاي توليد- تقويت اولين گام براي هوشمند ساختن مواد محسوب مي شود. علاوه بر اين، پيچيدگي ساختار TSC مثل اثر پوست- هسته تركيبات تابيده سه بعدي كاراكتريزه كردن مواد را امري دشوار ساخته است.
در گذشته اندازه گيري توزيع تنش/ كرنش داخلي يك چنين ماده اي پيچيده با استفاده از روش هاي متداول مانند معيار كرنش و حسگرهاي فرابنفش تقريباً غيرممكن شده است. به علاوه، نياز به بعضي انواع شبكه حسگري در اين ساختارها لحاظ شده است تا وسيلهاي باشد براي (1) نظارت بر توزيع تنس داخلي TSC هاي insith در طول فرايند توليد، (2) اجازه دادن جهت نظارت سلامت و ارزيابي آسيب TSC ها در طول خدمات و (3) قادر به ساختن يك سيستم كنترلي براي نظارت فعال و واكنش نشان دادن به تغييرات محيط كاري.
تكنولوژي هاي فيبر نوري كه ارائه دهنده كاركردهاي انتقال سيگنال و حسگري با هم است. در سال هاي اخير توجه زيادي را به خود جلب كرده است، به ويژه در ساختارهاي بتن هوشمند شامل بزرگراه ها، پل ها، سدها و ساختمان ها. تعدادي از پژوهشگران از تكنولوژي حسگرهاي فيبر نوري (FOS) براي نظارت بر فرآيند توليد و ارزيابي سلامت ساختار تركيبات اليافي تقويت شده استفاده كرده اند. از آنجايي كه فيبرهاي نوري داراي اندازه كوچك و سبك وزن، ساختار با تارهاي منسوج و آماده مشمول يا حتي بافته شدن درون TSC ها هستند، مطمئن ترين وسيله براي تشكيل شبكه حسگري ذكر شده در بالا مي باشند.
اين فصل مروري بر انواع مختلف حسگرهاي فيبرنوري، مسائل عمده تركيبات منسوج هوشمند تجميع شده با حسگرهاي الياف براگ (Bragg) كه زوج دما و كرنش است، ابزار اندازه گيري كرنش چند محوري، مسائل مربوط به اعتماد پذيري و مؤثر بودن اندازه گيري و همچنين سيستم هاي مختلف اندازه گيري براي تركيبات منسوج هوشمند تجميع شده با حسگرهاي نوري فيبر.
2- فيبرهاي نوري و حسگرهاي نوري فيبر
به طور طبيعي، يك فيبرنوري شامل يك هسته است كه اطراف آن يك روكش كاري صورت گرفته كه شاخص شكست آن كمي كمتر از شاخص مربوط به هسته مي باشد. اين فيبر نوري در طول فرايند ترسيم با يك لايه محافظ پليمري، پوشيده شده است. درون هسته فيبر، اشعه هاي نور تابيده شده روي هسته- روكش با زواياي بزرگتر از زاويه بحراني به صورت كلاً داخلي منعكس شده و از داخل هسته و بدون شكست هدايت مي شوند. شيشه سيليكا متداول ترين ماده براي الياف نوري است، جايي كه روكش كاري به طور طبيعي با سيليكاي خالص گداخته صورت مي گيرد و هسته از سيليكاي داپ تشكيل شده كه حاوي چند مول ژرمانيم مي باشد. سايز ناخالصي ها مانند فسفر را نيز مي توان مورد استفاده قرار داد. جذب خيلي كم در يك فيبر ژرمانوسيليكات همراه با يك حداقل ضريب افتدر و يك حداقل مطلق در صورت مي گيرد. بنابراين نور در دو پنجره ده ها كيلومتر از طريق فيبر انتقال مي يابد، بدون اينكه افت زيادي در يك شرايط هدايت صحيح به وجود مي آيد. به همين علت است كه امروزه فيبر نوري جايگزين سيم كواكسيال مسي به عنوان وسيله انتقال برتر امواج الكترومغناطيس نشده و انقلابي در ارتباطات جهاني ايجاد كرده است.
موازي با توسعه سريع عهد ارتباطات فيبر نوري، حسگرهاي نوري فيبر نيز توجه زيادي به خود جلب كرده و رشد زيادي را در سال هاي اخير تجربه كرده است. اين حس گرها سبك، كوچك و انعطاف پذير هستند. بنابراين آنها بر يكپارچگي ساختار مواد مركب تأثير نمي گذارند و مي توان آنها را با پارچه هاي تقويت شده تجميع كرد تا ستون فقرات ساختار را تشكيل دهند. آنها مبتني بر يك تكنولوژي واحد متداول هستند كه ابزارها را قادر مي سازد تا براي نابساماني هاي فيزيكي بيشمار حس گري از يك ماهيت آبي، الكتريكي، مغناطيسي و گرمايي توسعه يابند. تعدادي از حسگرها را مي توان در امتداد يك فيبرنوري با استفاده از تكنيك هاي تقسيم طول موج، فركانس، زمان و پلاريزاسيون تسهيم كرد تا سيستم هاي حس گري توزيع شده يك، دو يا سه بعدي ايجاد شود. آنها از داخل ساختار يك مسير هدايت كننده ايجاد نمي كنند و گرماي اضافي توليد نمي كنند كه بتواند به صورت بالقوه به ساختار آسيب بزند. آنها به جداسازي الكتريكي از ماده ساختاري ندارند و تداخل الكترومغناطيسي ايجاد نمي كنند، اين مي تواند يك مزيت خيلي مهم در بعضي كاربردها باشد.
FOS ها را براي بكارگيري در ساختارهاي هوشمند مي توان بر طبق اينكه آيا حسگري توزيع شده، موضعي (نقطه) يا تسهيم شده (چند نقطه) است تقسيم بندي كرد. اگر حسگري در امتداد طول فيبر توزيع شده باشد، توزيع اندازه گيري شده به عنوان يك تابع موقعيت مي تواند از سيگنال خروجي تعيين گردد. بنابراين يك فيبر واحد مي تواند به طور مؤثر تغييرات در كل جسمي كه
استفاده از آنزيم ها در فرآوري مواد غذايي، صنايع چرم و كاغذ، به عنوان پودرهاي شوينده، و در فرايند و سايزينگ توليد نخ كاملاً تثبيت شده است. اما بيوكاتاليز نيز وارد چرخه پردازش منسوجات شده است. آنزيم ها، يعني بيوكاتاليزهاي داراي فعاليت ويژه و گزينشي، امروزه به وسيله فرايندهاي بيوتكنولوژيكي (زيست فناوري) به مقادير زياد و كيفيت ثابت توليد شده اند و بنابراين در فرايندهاي با مقياس بزرگ كاربرد دارند.
از ديدگاه كاربردهاي جديد كه حاصل طراحي آنزيم هاي مربوط به فرايندهاي ويژه است، يك تقاضا براي اشتراك مساعي بين بيوشيمدان ها و شيميدان هاي نساجي وجود دارد.
علاوه بر الياف پروتئيني طبيعي مانند پشم و ابريشم و الياف سلولزي طبيعي مانند پنبه، كتاب و شاه دانه، الياف مصنوعي داراي اهداف فرايندهاي بيوكاتاليزي نيز هستند. در اندودكاري پنبه اي به جاي فرايندهاي شيميايي به طور گسترده از فرايندهاي آنزيم- كاتاليز استفاده شده است. علاوه بر بيواستوئينگ و اندودكاري زيستي كه كاملاً شناخته شده اند، ويژگي هايي مانند Modifiad harde, used look به وسيله اندودكاري آنزيمي شناسايي شده است. به علاوه، پتانسيل براي جايگزيني پشم شويي قليايي در معالجه با پنبه، با استفاده از آنزيم هايي مانند پكتيناس وجود دارد. كاتالازها براي نابود كردن پروكسيد باقيمانده در حمام هاي سفيد شويي، آسان كردن استفاده مجدد از ليكور ممكن افزوده مي شوند كه منجر به يك فرايند دوستانه محيط زيست و مؤثر از نظر هزينه ميگردد. در اندود كردن پشم در آنزيم ها (بيشتر پروتزها) براي دستيابي به خاصيت ضدچروك استفاده مي شود. خواص منسوجات پشم مانند كار با دست، سفيدي و براقيت به وسيله واكنش آنزيم هاي كاتاليزي بهبود يافته است. در مراحل اوليه حلاجي پشم مانند كربونيزاسيون و پشم شويي خام دورنماي كاربرد آنزيم ارزيابي شده است. علاوه بر اين فرايندهاي زيستي توصيف شده منجر به كاهش دانه سازي و بهبود رنگ پذيري مي شود. صمغ زدايي ابريشم در گذشته به كمك صابون قليايي يا اسيديصورت مي گرفت كه اكنون پروتز مي شود، براي بهبود كيفيت و ثبات الياف كتان يك رطوبت دهي آنزيمي ويژه جايگزين رطوبت دهي ميكرو بيال يا شبنمي شده است. به علاوه، رنگ پذيري ابريشم به وسيله تنزل آنزيم كاتاليزي مواد پكتيك بهبود يافته است بدون اينكه آسيبي به اجزاء سلولزي وارد شود. شاه دانه از نظر آنزيمي با توجه به تبلورپذيري، دسترس پذيري و «ساختار منفذدار» اصلاح شده است. از طريق فيبريلاسيون كنترل شده و آنزيم كاتاليزي الياف ليوسل، اثر معروف به «پوست هلويي» ايجاد شده است. گستره وسيعي از كاربردها و دورنماهاي زيادي جهت استفاده از آنزيم ها در پردازش منسوج وجود دارد كه به تأثير مثبت بر محيط زيست منتهي مي گردد. در اين فصل توسعه هاي جديد در زمينه پردازش آنزيمي منسوجات را بررسي نموده و درباره مزيت ها و محدوديت هاي اين فرايندهاي اندودكاري (تكميلي) بحث مي كند.
استفاده از آنزيم ها در فراوري مواد غذايي، صنايع چرم و پوشاك، به عنوان افزودني در پودرهاي شوينده و دسايزينگ توليد نخ تثبيت شده است. در حال حاضر، فرايندهاي آنزيمي گسترش يافته اند، كه هدف آنها اصلاح ظاهر و عملكرد منسوجات پشم و پنبه است.
آنزيم ها بيوكاتاليزهايي با فعاليت ويژه و انتخابي هستند و واكنش هاي متمايز را شتاب بخشيده و بعد از واكنش بدون تغيير باقي مي مانند. از ديدگاه اكولوژيكي و اقتصادي، پارامترهاي واكنش مناسب فرايندهاي آنزيم كاتاليزي و احتمال وجود آنزيم هاي داراي چرخه مجدد به ويژه جالب است. امروزه، آنزيم ها به وسيله فرايندهاي بيوتكنولوژيكي به مقدار زياد و با كيفيت ثابت توليد مي شوند، بنابراين امكان استفاده از آنزيم ها در فرايندهاي بزرگ وجود دارد. پيشرفت در زمينه مهندسي ژنتيك به توليد كنندگان آنزيم توانايي طراحي يك آنزيم براي يك فرايند خاص را مي دهد مثل بهينه با توجه به پايداري دما يا PH . طراحي يك آنزيم براي يك هدف خاص نياز به درك عمل كاتاليتيك آنزيم بر روي يك ماده خاص دارد. يعني در مورد ماده فيبر طبيعي، طراح يك فرايند آنزيمي بايد دانش خاصي در مورد مورفولوژي پشم يا پنبه، تأثير يك آنزيم خاص بر اجزاء فيبر و در نتيجه بر خواص كلي ماده فيبر داشته باشد. علاوه بر اين، براي ارزيابي فرايند آنزيم، نتايج عمليات آنزيمي بايد با نتايج پردازش شيميايي معمولي مقايسه گردد. اولين فرايند آنزيمي در اندودكاري منسوج فرآيند دسايزينگ با استفاده از آميداز بود. بسياري از عرصه هاي اندودكاري منسوج از آن پس گشوده شده است. امروزه، چشم انداز در زمينه توسعه اندودهاي فشاري و بادوام جديد براي پنبه وجود دارد مانند اتصال عرضي در زمينه حذف رنگ پخش شده و در زمينه تركيب كردن الياف مصنوعي. به علت ماهيت پروتئيني آنزيم ها، ايمني استفاده از آنزيم ها اغلب مورد سئوالاست چون استنشاق مكرر ماده پروتئيني مي تواند باعث واكنش هاي آلرژيك در بعضي افراد شود. توجه به اين نكته مهم است كه هيچ شواهدي كه نشان دهد آلرژيهاي آنزيمي از طريق تماس پوستي منتقل شده اند وجود ندارد. با آنزيم هاي توان با اطمينان كار كرد و همچنين با تجهيزات محافظ شخصي مناسب، در طرح توليد از ذرات آنزيم و فرمولاسيون هاي پودري بايد اجتناب كرد. در حالي كه فرمولاسيون هاي دانه اي (با قابليت غباري پايين) و مايع (با فعاليت مكانيكي در رگ هاي بسته) را مي توان توصيه كرد. پتانسيل بارز براي آنزيم قابل توجه است. يك مطالعه به ازاي بيانر آن است كه از سال 1992 مبلغ 350 ميليون دلا بايد به 588 ميليون دلار در سال 2000 رسيده باشد و بيشترين دغدغه درباره كاربردهاي جديد آن در صنايع كاغذسازي، شيميايي و داروسازي و در بازيابي زباله ها باشد.
در قديميترين نوشته هايی كه دربارة صنعت منسوجات پنبه ایبه شكل ابتدايی باقي مانده است ، شواهدی مي توان يافت دال بر اينكه ، قبل از شروع عمل ريسندگی ، راههای مختلفی برای استخراج مواد اضافی يا آشغال از پنبه خام مورد استفاده بوده است.
وجود قطعات نسبتاً كوچك آشغال ، حتي در زماني كه عمل ريسندگي به وسيلة ادوات دستي انجام مي شد ، براي تهية نخهاي نازك بسيار نا مطلوب بود . روي اين اصل ، براي پاك كردن هر چه بيشتر پنبه از نا خالصي ، از « كمان » حلاجي از راههاي مختلف استفاده مي كردند . بنابراين تعجب آور نيست كه ، از همان اوايل ماشيني شدن صنعت نساجي ، مخترعين با مسئله استخراج آشغال از پنبه دست به گريبان بودند . طبيعيترين راه حل اين مسئله اين بود كه توده هاي فشرده الياف را به وسيله زدن يا « حلاجي كردن » از هم باز كنند . اين عمل در آن واحد دو مزيت داشت ، و آن اين بود كه باز كردن پنبه ( كه براي ريسندگي ضروري است ) و زدودن آشغال در يك مرحله انجام گرفت .
پيش از اينكه ماشين پرس روغني در صنعت نساجي مورد استفاده قرار گيرد ، عدلهاي پنبه ابداً فشردگي عدلهاي پرس شدة امروز را نداشتند ، و مراحل باز كردن پنبه احتياج به عمليات مكانيكي زيادي نداشت ؛ بدين سبب پديد آوردن و تكميل ماشينهاي حلاجي ( ماشينهاي باز كننده و تميز كردن پنبه ) به اندازة ماشينهاي ساير رشته هاي ديگر صنعت نساجي مورد توجه قرار نگرفت .
در آخرين سالهاي قرن هجدهم صنعت نساجي از شكل يك صنعت خانگي به صورت « سيستم كارخانه اي » درآمد و اين تحول سبب شد كه در متخصصين فني كارخانه ها تحركي ايجاد شود تا هوش و استعداد اختراعي خود را به كار بيندازد ؛ در نتيجه ماشينهايي پديدار شد كه ماشينهاي حلاجي كنوني بر اساس ساختمان آنها طرح شده است .
مقدمه
هر کارخانه نساجی اعم از کارهای ریسندگی ، بافندگی ، تکمیل در خود باید قسمتهایی دیگر برای کنترل و سالنهای مختلفی داشته باشد و در حالت کلی ابتدا پنبه ورودی به انبار پنبه سپس به سالن حلاجی بعد سالن ریسندگی و سپس به سالن مقدمات و از آنجا به بافندگی و از بافندگی به متراژ و از متراژ به سالن تکمیل رجوع داشته می شود و از آنجا عدلهای پارچه با طرحهای مختلف که عموما طرحها نیز بنا به درخواست خریدار می باشد طرح می خورند .یک قسمت به نام آزمایشگاه کنترل کیفیت باید در هر کارخانه وجود داشته باشد که مانند اتولولر در دستگاه ها کار می کند در این قسمت ما بر روی تمامی مواد اولیه و محصولات تولیدی کنترل کامل را باید داشته باشیم و با پیدا کردن ایراد کار توسط قسمت مربوط رفع عیب می گردد . برخی از ایرادها مکانیکی وعده ای نیز برقی و عده ای مربوط به خود پنبه است به هر صورت وظیفه خیلی مهمی بر عهده این قسمت می باشد که اگر این قسمت کار خود را خوب انجام ندهد راندمان کاری کارخانه خیلی افت می کند .
پيدايش بافندگی در ايران
صنعت پارچه بافی و زمان پارچه بافته شده در ايران دقيقاً معلوم نيست ولی شواهدی در دست است كه پارچه بافی و پارچه بافته شده در حدود چهار هزار سال قبل از ميلاد مسيح رواج داشته است.
از حفريات شوش آثار بدست آمده گواه بر اين است که در آن زمان نساجی به صورت كارگاهی وجود داشته است بنابراين پارچه بافی ازصورت تک دستگاهی به صورت كارگاهی بوده است . هرودت مورخ يونانی مینويسد پارچههای
زر بافت ايران در بين جهانيان مشهور و معروف بوده و روميان برای خريدن آن مبلغ گزافی خرج میكردند.همچنين از قبر شارلمانی پادشاه معروف فرانسه یک قطعه پارچه زر بافت بدست آمده كه متعلق به دوران سلطنت ساسانيان است و از جمله شاهكارهای هنری ايران به شمار ميرود.
از انواع پارچههای آن دوره زری لبه بافی، زری اطلس، زری پشت كلاف، زری برجسته گلدار و ختائی را می توان نام برد. ضمنا مهمترين بافنده پارچههای زری در ايران مردی به نام خواجه غياث بوده و نمونههای پارچهای كه به وسيله اين شخص هنرمند بافته شده است، در موزه آرميتاژ لنينگراد نگهداری میشود.
در زمان قديم صنعت ابريشم بافی تا مدتها در انحصار چينیها بود و بر حسب عادت ملل قديم، صنايع ارزنده و زيبايی از ابريشم به وجود آوردند، به طوريكه در بازار جهانی برای خود جايی باز كردند، تا آنجائی كه خود چينیها با وجود دارا بودن مقام اول به وجود آورنده ابريشم در رديف خواستار و خريداران پارچههای ابريشمی ايران در آمده بودند.
بعد از پارچههای ابريشمی پارچههای مخمل ايران شهرت جهانی داشت و در شهرهای شوشتر، يزد، اصفهان، كاشان و ری پارچههای بافته می شد.
در موزههای تروپوليتن نيويورک نمونههای عالی و بی نظيری از مخملهای ايران وجود دارد كه به عقيده باز ديد کنندگان اين موزه مجموعهای از منسوجات قديم و مخملهای ايران به شمار می رود.
از آغاز پیدایش انسان ، همواره چگونگی پوشش و نجات او از سرما مطرح بوده است. مصریها نزدیک به5500سال پیش هنرریسندگی و بافندگی پنبه راآموختند وچینیها با پرورشکرم ابریشمدر حدود3600سال پیشمشکلات پوشش خود را حل کردند. در سده هفدهم دانشمند انگلیسی به نامرابرت هوک"Robert- Hooke" پیشنهاد کرد که میتوان الیاف را با توجه به شیوهای کهکرم ابریشم عمل میکند تولید نمود. پس از آن ، یک بافنده انگلیسی به نام لویزشوابLois- Schwabeتوانست الیاف بسیار ظریفشیشهرا با عبور شیشه مذاب از منافذ بسیارریز تهیه نماید. پس
مهمترين نكته در ايجاد ظاهري دلخواه اينست كه برايند چه معايبي داريد و چگونه ميخواهيد به نظر بياييد. (با نگاه كردن عكس بدون رتوش خود يكي نيم رخ و ديگري تمام رخ) جواب اين سؤآل را خواهيد داد و قتي بدانيد چه عيوبي داريد از بين بردن آنها راههاي بيشماري دارد.
بررسي بدن :
اول بايد بدانيد چه نوع هيكلي داريد، كوتاه يا بلند،چاق يا لاغر، متوسط در وزن و قد؟ آيا شانه هاي افتاده،شكم صاف يا برآمده، سر به حالت عمودي برروي گردن؟ و آيا كمر نرمال ؟ آيا چاقي شما متناسب با قد شماست؟ با اندازه گرفتن نقاط مختلف بدن نقص ها معلوم ميگردد.
بررسي صورت
موهاي سر را از روي صورت به پشت سر عقب زده در آينه نگاه كنيد. بهترين نوع صورت بيضي شكل است. حالا ببينيد صورت شما بيضي، گرد، مثلثي ، مستطيل يا مربع است با انتخاب مدل يقه صحيح در لباس ميتوان شكل صورت را مطابق دلخواه عوض كرد.
بررسي رنگ ها :
ببينيد چه رنگي بهتر به پوست و رنگ چشم و موي شما مي آيد. با گذاشتن رنگهاي مختلف پارچه روي شانه در نور طبيعي مي توانيد ببينيد چه رنگي پوست شما را شفاف تر و رنگ چشم را درخشنده تر مي كند.
از ابتدايي ترين فرم شروع مي كنيم (لباس عصر)
1- خانمي قد كوتاه جوان صورت گرد – گردن كوتاه – پوست تيره و سبزرنگ
2- خانمي قد كوتاه جوان صورت دراز مستطيلي شكل – گردن بلند پوست سبزه پريده – بالاتنة كوتاه (لباس عصر)
3- خانمي قد كوتاه جوان بالاتنه درشت و پهن پاهاي باركي و پوست گندمي پريده صورت بيضي باريك – گردن كوتاه
4- خانمي جوان پوست سبز مايل به زرد صورت چهارگوش گردن كوتاه پايين تنه درشت باسن
5- پوست جوان سفيد پرده – صورت مثلثي قاعده بالا – گردن بلند – قدبلند – بسيار لاغر و استخواني لباس عصر
6- جوان پوست سبز پريده صورت مستطيل گردن كوتاه دستهاي بلند بسيار لاغر و استخواني قد كوتاه
7- خانم جوان پوست سبز تيره مايل به زرد صورت مثلثي قاعده پايين گردن كوتاه سينه هاي بسيار درشت چاق و تپل قد بلند (لباس عصر)
8- خانم مسن پوست سفيد پريده صورت گرد گردن كوتاه باسن برجسته رو به عقب بسيار لاغر و استخواني قد كوتاه
9- خانم مسن پوست گندمي مايل به زرد صورت مثلثي قاعده پايين گردن كوتاه سينه هاي بسيار درشت قد كوتاه باسن درشت
10- خانم مسن پوست سفيد گلگون صورت مستطيل گردن كوتاه باسن و شكم بسيار بزرگ پشت
خطوط روي بدن
بدن خط و برش لباس روي مستطيل خيلي مؤثر است در نظر گرفتن نوع آنها قبل از انتخاب مدل لباس خيلي مهم است. همانطور كه مي دانيم خط گردن، كمر، آستين، پاي دامن، هيكل رامشخص مي كنند پس سهم مهمي در خوب يا بد نشان داده هيكل دارند.
بررسي خطوط
بايد دانست كه خطوط روي انسان اثر رواني و عملي دارد با وجوديكه فقط دو نوع خط راست و وجود دارد ولي از آنها بي نهايت خط بوجود مي آيد.
خطوط مستقيم
خطوط مستقيم عبارتند از عمودي، مايل ، افقي، كه هر كدام اثر مختلف روي بيننده دارد. خطوط عمودي دال بر دوستي و استواري است و حال آنكه خطوط افقي دلالت بر آرامش و ملايمت مي كند. اثر خطوط مايل بين دو اثر دو خط ديگر است.
خطوط منحني
از خط گرد تا خط راست هستند و اثر كلامً متفاوتي با خطوط راست دارند و به تجربه ثابت شده كه زيباتر هستند و زيباترين خط منحني خطي است كه مسير مايل دارد.
خطوط اصلي
وقتي چندين خط در مدل باشد چشم مهمترين آنها را دنبال مي كند. بخاطر اين عكس العمل ديد است كه مي شود با طرح مناسب براي لباس چشم را متوجه نقاط خوب بدن نمود. مثلاً با توجه كردن چشم به صورت ما هيكل زياد به نظر نمي آيد.
مدل :
مشكل است قبول كنيم كه چشم هميشه حقيقت را نمي بيند و خطا مي كند. بالنتيجه از خطاهاي چشم خود استفاده كرد. بايد بخاطر داشت كه خطوطي كه نگاه را در يك مسير عمودي حركت مي دهند بلندتر و خطوطي كه نگاه را در مسير افقي حركت مي دهند قد را كوتاهتر مي كنند.
خطوط و طرح پارچه كافي براي يك نتيجه رضايتبخش روي لباس نيست رنگها هم اثر مهمي روي طرح لباس دارندهزاران رنگ مختلف وجود دارد ولي تمام آنها از سه رنگ اصلي به نام قرمز، زرد و آبي بوجود مي آيند بنام رنگهاي اصلي يا اوليه معروفند. وقتي دو رنگ اوليه به يك اندازه با هم مخلوط شوند رنگهاي ثانويه دسته دوم بنام نارنجي ، سبز و بنفش بدست مي آيند. از اين نوع مخلوط كردن رنگها ميتوان صدها رنگ مختلف بدست آورد.
دامنه رنگها :
رنگها ميتوانند حس گرما يا سرما بدهند. قد را بلندتر يا كوتاهتر ، رنگ صورت را درخشنده تر يا بي رنگ كنند. رنگ قرمز و نارنجي از رنگهاي گرم و آبي، بنفش از رنگهاي سرد هستند. رنگهاي تيره و سياه كه نور را در خود جذب مي كنند اثر گرمي بيشتري دارند در صورتيكه سفيد و رنگهاي روشن كه نور را منعكس مي كنند اثر سردي مي دهند. بنابراين با دانستن اين نكات ميتوان براي فصول مختلف رنگهاي مناسب انتخاب كرد. اثر رنگها روي اندام همانطور كه مي دانيد مختلف است. تمام رنگهايي كه در آن قرمز و زرد مي باشند رنگهاي (ادوانس) يا پيشرفته خوانده شده بنابراين شيئي را جلوتر نشان داده اندام را بزرگتر مي كند. از طرف ديگر رنگهايي كه شامل آبي باشد شيئي را دورتر نشان مي دهند. در نتيجه كوچكتر مي كنند. ولي تيرگي و روشني نوع رنگ هم بستگي دارد. مثلاً دليل نيست هر نوع قرمز اندام را بزرگ كند. مثلاً قرمز تيره و خاكستري مخلوط داشته باشند ممكن است اصلاً روي اندام اثر بزرگي نداشته باشد. يك راه ساده امتحان ايسنت كه پاي خود را در يك كفش سفيد و سياه و يا ورني مشكي و جير امتحان كنيد و اثر بزرگي و كوچكي را متجه شويد.
تا آنجا كه تاريخ نشان ميدهد، هميشه انسان لباس مي پوشيده است ولي البته در طول تاريخ با گذشت زمان و با تفاوت مكانها لباس فوق العاده متنوع و متفاوت بوده است. در گذشته بيشتر لباس به عنوان حفظ سرما و گرما و نيز زينت و تجمل مورد استفاده قرار ميگرفته است و جنبه ايمني و حفاظت آن در درجه بعد بوده، اما در زندگاني صنعتي امروز، نقش ايمني لباس و جنبه حفاظت آن در بسياري از رشته ها در درجه اول اهميت قرار دارد. فضا نوردان، مأموران آتش نشاني، كارگران معادن، غواصان وبسياري ديگر، از لباسهاي مخصوص براي حفظ خود در برابر انواع خطرها استفاده مي كنند. وسايل توليد لباس در عصر ما به قدري متنوع شده و توسعه يافته است كه با گذشته اصلاً قابل مقايسه نيست.
امروزه با توجه به تنوع و اهميت بيشتر لباس نسبت به گذشته روشهاي دوخت هم توسعه يافته است و در كنار كار دوخت نيز متدهاي الگوكشي جهت متناسب و خوش تركيب شدن بر روي بدن افراد برنامه ريزي و طراحي شده است. در اين بخش سعي شده تا انواع الگوهاي تدريس شده در آموزشگاه به نحو صحيح ارائه شود. اين الگوها شامل : انواع دامن، بالاتنه، آستين، انواع يقه، شلوار و طرز دوخت آن و ... كه با متد گرلاوين ميباشد.
فصل اول :
آشنايي كلي با مكان كارآموزي
محل كارآموزي :
آموزشگاه گلشن صبا به سرپرستي خانم رضيه نشان در سال 1382 تأسيس گرديد. در اين آموزشگاه تدريس الگو به روشهاي گلاوين، متريك و مولر مي باشد و همچنين به آموزش دوخت انواع لباسها از قبيل : انواع يقه ها، آستين ها، شلوار ، كت و ... مي پردازد كه در هر دوره تعدادي كارآموز در مقاطع نازك دوزي، ضخيم دوزي، لباس عروس، لباس شب مي پذيرد و در پايان از اين كارآموزان امتحان عملي و تئوري گرفته مي شود و مدرك ديپلم از سازمان فني و حرفه اي به اين كارآموزان داده مي شود. ساعاتي كه كارآموزان در اين آموزشگاه هستند بستگي به دوره اي كه مي گذرانند است مثلاً : نازك دوزي 460 ساعت و لباس عروس و شب 270 ساعت مي باشد.
آموزشگاه گلناز نيز به سرپرستي خانم فاطمه عباسي در سال 1376 تأسيس گرديد. در اين آموزشگاه متدهاي متريك و گرلاوين و نيز آموزش دوخت انواع لباس شب، عروس،كت و دامن و ... تدريس مي شود. فضاي كارآموزي حدوداً 90 متر است. 6 الي 7 عدد چرخ خياطي براي كارآموزان وجود دارد امكانات نسبتاً مناسبي دارد اما به علت قرارگرفتن در زيرزمين از نور و روشنايي چندان مناسب براي فضاي كار و دوخت نيست.
فصل دوم
ارزيابي بخش هاي مربتط با رشته علمي كارآموز
مقايسه واحد كارآموزي با دانشگاه :
در محيط آموزشي دانشگاه با توجه به فشرده بودن زمان در طول ترم براي فراگيري دوره هاي مختلف دوخت و الگو تقريباً كلي و پايه اي تدريس مي شود. لذا در جهت جبران اين قضيه آموزشگاه مي تواند مكملي براي آموزش هاي داده شده در دانشگاه باشد. دانشگاه در مقايسه با آموزشگاه از امكانات نسبتاً برتري برخوردار است. همچون طرح هاي صنعتي كه هر كدام كارهاي مختلفي راانجام مي دهند. وسايل الگوكشي، ميز الگو، ميز برش و محيطي كاملاً مجزا از بخشهاي آموزشي ديگر كه به دانشجو اين امكان را مي دهد تا با آرامش و حوصلهي بيشتر به فراگيري دروس بپردازد. روش كار اساتيد در دانشگاهها به صورت آكادميك و هدفمند مي باشد و در راستاي گرايش تحصيلي ترم، قدم برداشته مي شود. در حاليكه اين موضوع در آموزشگاه كمتر به چشم مي خورد. اين مطلب قابل ذكر است كه شدت علاقه و فعاليت كارآموز نيز براي فراگيري سريعتر و پيشرفت وي در طول دوره هاي آموزش خياطي بسيار حائز اهميت است. البته اگر امكانات بخشهاي آموزشي كمي بيشتر شود به عنوان مثال به چرخهاي بيشتر و بهتري مجهز شوند و يا ميزهاي برش براي دوخت، با ميز الگو جدا از هم قرار گيرند فضايي كه براي محل كار استفاده مي شود شرايط نوردهي مناسبي داشته باشد و يا تعداد كارآموزان از حد نصاب مناسبي برخوردار باشد. همه اين موارد نيز در روند يادگيري كارآموز مؤثر خواهد بود.
دراكثر تمدنهاي پيش آريايي در خاور نزديك( پيش عبيد، عبيد، اور)، لباس به عنوان يك پوشش حقيقي به وجود آمده بود، چنانكه نمونه هاي آن در سومر واكد مشاهده شده است. پوشيدن لباس پيش ازهزارة سوم بسيار فراگير بود و بدون شك از خليج فارس تا منطقة مديترانه مرسوم بوده است. درطول دورة پيش نوشتاري درتاريخ بين النهرين كه از3400 ق .م اغاز شده و تا 2900 ق . م ادامه يافته است، وضعيت اقتصادي جامعه- كه تا آن زمان كاملاً بركشاورزي متكي بود- سبب شد تا بسياري از اقشار عادي مردم به كار كشاورزي اشتغال يابند. خصوصاً در مناطق جنوبي تر بين النهرين كه زمينهاي حاصلخيز تر بود و طبيعتاً كشاورزي رونق بيشتري داشت، كار عمدة مردم كشاورزي بود. شغل كشاورزي وساير كارهاي روزانه بدون پوشش و با ظاهري برهنه انجام مي شد.
در طول دوره هاي اولية سلسله گذاري(2900-2334ق.م) استفاده از پارچه تا اندازه اي، عمومي تر شد وزنان و مردان داراي پوششي تقريباً مشابه بودند. اين پوشش شامل پارچه اي بود كه دور تن مي پيچيد و قسمت كوتاه آن درناحية چپ بدن، پشت لگن قرار ميگرفت، جايي كه دنباله هاي دو طرف پارچه به يكديگر گره مي خورد يا كمربندي روي آن بسته ميشد. دور تا دور دامن را رديفي از شرابه هاي بلند، متشكل از حلقه هاي پود، فرا مي گرفت. در دوره هاي بعدي نوع مجلل تري از اين تن پوش با رديفهايي از حلقه ها يا پرزها، كه همه جاي لباس را پر مي كرد. رواج يافت.
در دوره هاي اولية تمدن سومري در هزارة چهارم قبل از ميلاد- مردم از پوست گوسفند و بز براي پوشش خود استفاده ميكردند، به نحوي كه لاية پشم دار آن به طرف داخل قرار مي گرفت. حتي زماني كه استفاده از پارچه را براي دوخت لباس آموختند باز به سراغ بزها و گوسفندان رفتند تا مواد خام پارچه هاي خود را از آنها تهيه كنند.
دستيابي سومريان به شيوة جديدي از تهية پوست، اين امكان رابراي آنها فراهم آورد كه به شكل ديگري از پوشش – كه بيشتر شبيه يك لباس بود- دست پيدا كنند. به اين لباس، اصطلاحاً لباس بلند (gown) مي گويند
انواع پوست، كه از حدود 2885ق. م تا آن زمان به شكل دامن و بالاپوش استفاده مي شدند، به لباسهاي بلند تغيير شكل دادند. يكي از عمده ترين تغييرات،پيدايش آستين در لباس است؛ اگر چه شايد قيقاً آستين واقعي نبوده و احتمالاً قسمت ندوخته اي از پوست بوده كه روي بازو مي افتاده در حاشية پايين دامن اين لباس كه قدمتش به هزارة سوم قبل از ميلاد مي رسد، ظاهراً شرابه هاي از جنس تسمه هاي چرمي آويزان بوده است.
با سير اجمالي در نحوة تكامل شكل و شيوة تهية اين تن پوش مي بينيم كه نخست اين لباس قط به منظور پوشاندن پايين تنه انسان و از پوستهاي خواب دار يا بدون خواب طراحي و تدارك شده بود. بعدها همين پوشش از پارچة پشمي برش خورده تهيه مي شد كه با تعداد اندكي درز به هم دوخته مي شد. اين، همان «شكل ابتدايي» لباس سومري اس كه پيش از سومريان نيز به كار مي رفت و در هزاره هاي دوم و سوم قبل از ميلاد به اين شكل لباس «كنكس» (كناكه- Kaunakes) مي گفته اند. البته اين واژه به نوعي از پارچه يا موي حيوان(بزو گوسفند) نيز اطلاق شده است.
در قديمي ترين آثار سومريان «كنكس» به ظاهر، دامني بود به اندازة طول بدن شده بود؛ و پيكركهاي آهكي كشف شده، مرداني را مي توان مشاهده نمود كه همين دامن را به دور كمر بسته و با عبور يك گوشة آن، از دوران كمربند،آن را بر بدن محكم نگه داشته اند. بدون شك، گرهي كه در پشت به نظر پرحجم مي آيد منگولة اين كمربند بوده، و ظاهراً بقاياي دم جانوري است كه به شيوة گذشتگان، پوست و موي آن براي پوشش به كار مي رفت.
يكي از قديمي ترين قطعات پوشش سومريان شال بلند پشمي است كه از طرح لباس كلاسيك هند گرفته شده است. اين احتمال وجود دارد كه در ابتداي هزارة سوم مردمي كه از قشر فرو دستان بوده اند شال ريشه داري، كه جنس زبري داشت و باريكتر از شكل اصلي هندي آن بود، به دور باسن خود مي پيچيدند، خواه از پهناي آن براي لنداي دامن استفاده مي كردند و يا چند بار از وسط تا مي زدند و بعد استفاده مي كردند. در اين حالت، اين شال ريشه دار ظاهري شبيه به شنتي(Shenti) مصريان پيدا مي كرد، يا شايد شبيه به فاروس (farus) كه امروزه كارگران عراقي آن را بر تن مي بندند در هر حال،با دقت در آثار گوناگون مي توان چنين نتيجه گرفت كه اين شال معمولاً از جنس پوست، پشم يا پرچة لطيف بوده است. همين شال را كاه ممكن بود محكم به دور بدن بپيچند و انتهاي آن را روي شانة چپ بيندازند. به نظر مي رسد زنان و مردان تقريباً از همين نوع پوشش بر تن مي كردند. گاهي اين شال را به شكل نوعي دامن مي بستند و گاه دنبالة آن را طوري مي انداختند كه شانة راست آزاد مي ماند.
با اين شيوة استفاده از پارچه و پيچيدن آن به دور بدن، شال سومريان نقش تن پوشي مستقل پيدا كرد. گاهي اوقات به عنوان يك دست لباس كامل پوشيده ميشد، مانند لباسي كه پيشتر توضيح داده شد و عبارت بود از لباسي بلند يا دنباله اي روي شانة چپ.
شكل لباس زنان مشابه مردان بود با اين تفاوت كه در لباس آنها از پارچه هاي عريض تري استفاده مي شد تا به بلندي لباس افزوده گردد. به اين ترتيب كه بخش كوتاهي از پارچه را روي شانة چپ به سمت جلوي سينه و دنبالة آن را به پشت رها مي كردند، از زير بغل راست عبور مي دادند و از جلو دوباره روي شانة چپ مي انداختند. اين شيوة پيچيدن پارچه باعث مي شد تا دست چپ تا مچ پوشيده شود. اما،براي ثابت نگاه داشتن دو لاية پارچه و ممانعت از افتادن يا لغزيدن آنها به روي هم، گمان مي رود كه از فيبولا (fibula) يا چيزي شبيه به سنجاق امروزي استفاده ميكردند. يا آنها را با كوك مخفي محكم مي ساختند. بلندي اين لباس، تا قوزك پا بود.
عمليات تكميل مقدماتي پارچههاي پنبهاي و مخلوط پنبه- پلياستر
این متن شامل 106 صفحه می باشد
منظور از عمليات تكميل مقدماتي، عملياتي است كه كالاي خام را براي رنگرزي و چاپ و يا عرضه به صورت سفيد آماده ميسازد. اين عمليات ممكن است با توجه به كاربرد و خواص مطلوب در مراحل مختلف توليد مثل: الياف باز، فتيله، نخ و پارچه انجام گيرد.
در مقابل اين عمليات، تكميل مكانيكي و يا تكميل عالي قرار دارد كه عملياتي است كه جهت بخشيدن بعضي از خواص مثل افزايش خاصيت ايزولاسيون گرمايي، ضد چروك، ضدآب و غيره به كالاي سفيد و يا رنگي ميباشد كه ممكن است به صورت شيميايي و يا مكانيكي انجام شود. در حالت كلي واژه تكميل شامل مقدمات، تكميل مكانيكي و تكميل عالي است.
انجام عمليات تكميل مقدماتي يكنواخت، تضمين كننده گرفتن نتيجه يكنواخت در عمليات رنگرزي و چاپ ميباشد. از اين رو از نقطه نظر كالا، انجام يكنواخت و موثر اين عمليات اهميت فراواني را دارا ميباشد.
به علت بالا بودن مصرف پارچههاي پنبهاي و به ويژه مخلوط پنبه- پلياستر، مقدمات آنها مورد توجه بوده و از آنجائيكه اين نوع پارچهها به علت كاربرد خود نميتوانند قيمت چندان بالايي داشته باشند نكات زير كمك زيادي به پائين آوردن هزينه تكميلي آنها نموده است:
1- مداوم كردن عمليات
2- انجام عمليات مختلف در يك مرحله
3- استفاده از روشهايي كه انجام عمليات را بدون استفاده از انرژي گرمايي ممكن ميسازد و هزينه كل را با صرفهجويي در مصرف گرما پائين ميآورد.
پارچههاي پنبهاي و مخلوط پنبه- الياف مصنوعي نسبت به پارچههاي ديگر به مراحل مقدماتي بيشتري احتياج دارد و پارچه بايستي پس از اتمام مراحل مقدمات، از خواص زير برخوردار باشد:
1- درجه بالا و يكنواخت خوب رنگينه بر اثر تورم زياد و يكنواخت
2- عدم وجود مواد ناخالصي همراه پنبه
3- عدم كاهش درجه پلي مريزاسيون پنبه بر اثر عمليات تكميل
4- درجه سفيدي كافي براي كسب رنگهاي روشن
5- رطوبت يكنواخت.
تمام پارچههاي نساجي پس از خروج از سالن بافندگي كم و بيش داراي مقاديري ناخالصي و عيوب ميباشند لذا لازم است بمنظور آماده كردن پارچه براي عمليات تكميل اصلي آنرا تحت عمليات مقدمات تكميل قرار داد در غير اين صورت امكان برطرف كردن آنها ضمن و يا پس از عمليات تكميلي براحتي ميسر نخواهد بود.
ناخالصيها و عيوب موجود در روي پارچههاي خام را ميتوان در سه گروه بيان كرد.
1- ناخالصيهاي مواد اوليه مانند خار و خاشاك- رنگ- الياف خشن و ضخيم Kemp
2- عيوب ريسندگي: مانند گرهها و پيوندهاي نامناسب در نقاط نازك و كلفت نخ و همچنين لكههاي حاصل از روغنهايي كه براي روغنكاري ماشينآلات مصرف شده است.
3- عيوب بافندگي: مانند پارهگيهاي نخهاي تار و پود- اشتباه در شانه و سايهدار شدن طولي پارچه- اشتباه در تراكم پود و ياكو بيده شدن پود و سايه دار شدن عرضي پارچه- اشتباه در چله كشي- اشتباه در پودگذاري و همچنين اثر روغنهاي ماشينآلات بافندگي در پارچه.
عوامل موثر در عمليات تكميل:
براي به دست آوردن يك تكميل مناسب در روي پارچه بايد عوامل موثر در عمليات تكميل را در نظر گرفت اين عوامل عبارتند از:
1- نوع و جنس الياف بكار رفته در پارچه و حالت و ترتيب قرار گرفتن آنها در پارچه
2- خواص فيزيكي پارچه، مانند قدرت تورم آن در آب به طوري كه هر گاه پارچه در حالت خشك يا مرطوب و يا در حرارت بالا و يا پائين و يا تحت تاثير فشار و يا اصطكاك قرار گيرد حالت تكميل شده آن متفاوت بوده و چگونگي اين تغييرات بستگي به شرايط عمليات خواهد داشت.
3- قدرت جذب و تركيب با مواد شيميايي و پايداري فعل و انفعالات شيميايي حاصل
4- حساسيت الياف پارچه به مواد تكميل و يا شيميايي و يا روشهاي بكار رفته شده و شرايط عمليات تكميل مانند رطوبت، حرارت، فشار، زمان و PH محيط.
« تصفيه و باز يافت پساب نساجي مطالعه و توسعه مفهوم بازيافت»
این متن شامل 30 صفحه می باشد
براي راهبردهاي يك كارخانه تكميل نساجي و بازيافت و دوباره سازي مواد شيميايي با ارزش اين امر توسعه يافته است. يك مطالعه كامل از مصرف منابع كارخانه و نمايه نشر انجام شده است. بر اين اساس انتهاي لوله و تنظيمات بازيافت در آزمايش ادغام شده اند. هنگامي كه براي تصفيه جريان پساب مخلوط، مخلوطي از يك غشاي بيوراكتور و نانوفيلتراسيون تمام ابزاري است. كه براي بازيافت نياز داريم. بهر حال اين شيوه با كمك تلاش تكنولوژيكال توجيهي و نيز حقيقت بالايي همراه است بصورت يك جايگزين و پردازش مستقيم انجام تصفيه فقط بر روي فاضلاب شستشو بوسيله ابزار اوالترا فيلتراسيون آزمايش شده است. بر اساس نتايج بدست آمده از آزمايشات اولترا فيلتراسيون يك پردازش بازيافت انجام يافته برنامه ريزي شده است. بوسيله اجراي اين عمل مي توان مصرف آب را در قسمت شستشو 5/87% كاهش داد. بعلاوه اجراي COD مي تواند تا 80% كاهش يابد، و مواد شوينده هم تا حدي بازيافت شده و مي توان تا 20% براي شستشو مناسب باشد.
1- معرفي:
1-1- پيش زمينه
1-2- صنعت پردازش نساجي (TPI) به طور مشخص بوسيله مصرف زياد آب مخصوص و مواد شيمايي معرفي مي شود. (TPI) آب را بعنوان ماده اصلي براي جدا كردن آلودگي ها و انجام رنگرزي و عمليات تكميل مصرف مي كنند. براي هر تن پارچه توليد شده 20- 350 متر مكعب آب مصرف مي شود. كه نسبتاً دامنه ي وسيعي تنوع فرآيند و تسلسل فرآيند مصرف شده را نشان مي دهد در بين صنايع بزرگ مصرف كننده( آب) (TPI) يك نامزد عمده براي توسعه راهكارهاي بازيافت آب فشرده و بازيافت مواد شيميايي باارزش است. در برخورد با مشكلاتي كه در فاضلابهاي نساجي وجود دارد. بعضي مطالعات به بازيافت بخارهاي آلوده با نزديك شدن به منبع آنها است (نزديك شدن انجام يافته) و نيز انجام بازيافت بر روي فاضلاب هاي نهاني( انتهاي لوله)
هدف اين مقاله اين است كه امكان متفاوتي براي بازيافت اين مورد ويژه تحقيق كند. به اين دليل يك مطالعه كامل از كساني كه مصرف كننده مواد و منابع و نمايه نشر انجام شده است. بر اساس يافته هايي در انتخاب تصفيه هاي گوناگون تحقيق شده است كه يك راه حل بهينه پيدا شود.
2-1 – جستجوي پردازش تصفيه/ بازيافت:
تصفيهي انتهاي لوله اي اولين شيوه آزمايش شده براي تميز كردن تمام جريان فاضلاب و رسيدن به استانداردهاي بازيافت است. بهر حال بهسازي تصفيهي پساب خصوصاً فراهم كردن الزامات مشكل براي آبي كه بوسيله فرآيند (TPI) بوجود آمده است نياز به از بين برنده محتويات آلي و غيرآلي به اندازه انگلزدايي كامل مي كند. بنابراين، عمل آوري انتهاي لوله اي شامل تركيب پردازش چند مرحله اي است كه كاملاً با تكنيك هاي زيست شناختي و شيمي فيزيك تركيب شده است. هنگامي كه تصفيه بيولوژيك اساساً بر پايه پردازش گل ولاي فعال شده است، چندين پوليش زدن شيمي فيزيك مقصد قرار ميگيرند. پردازش اكسايش به طور مكرر، روش شيميايي را نشان مي دهد. مخصوصاً در جايي كه رنگرزي مورد توجه قرار مي گيرد. اين خيلي مؤثر است كه به مسيري برويم كه آسايش ساختمان رنگها و برداشتن رنگ كه مزاحم اصلي در بازيافت در صنايع نساجي است مفيد باشد. ماده هاي اكسايش دهنده تحقيق شده كلراين و مشتقات آن، اغلب آب اكسيژنه، در حضور نمكهاي آهنII به نام معرف فنتوتر شناخته شده به كار برده مي شود، اوزون، اغلب تابش uv با اوزون با آب اكسيژنه تركيب به كار مي رود. در مرحله عملي اوزوناسيون بيشتر تكنيك هاي در خواست شده انجام مي شود. كاربرد تمام مقياس ها روي پساب هاي نساجي به كار برده مي شوند. به عنوان مثال در Proto، اكتويسويو Finomonavsco ايتاليا روشهاي تصفيه فيزيكي شامل جذب، يا از كربن فعال يا از مواد جذب كننده كم هزينه استفاده مي شود( براي مثال تورب، خاكستر غبار ريزي) تجمع انعقاد، تجمع الكتريكي و عمل آوري غشا استفاده مي شود. اخيراً علاقه به سمت پردازشهايي در غشا پيش مي رود و در بازيافت پساب نساجي كاربرد دارد و تشكر از نوآوري هاي تكنيكي را افزايش مي دهد كه آنها را قابل اعتماد و عملي در مقابل سيستمي ديگر ارائه مي دهد. در اين مطالعه يك غشاي بيوراكتور MBR به منظور تصفيه كامل پساب تحقيق شده است. MBR يك تركيب از تجمع فرآيند گل و لاي فعال و اولترا يا ميكرو فيلتراسيون براي جدا سازي گل ولاي و تصفيه آب است. دو اثر تصفيه زيست شناختي و بعدي تصفيه غشا اين را يك وسيله نيرومند و كار آمد براي پالايش...
همانطوريكه استحضار داريد الياف مصنوعي يكي از كالاهاي ضروري در جامعه مي باشد و در دنيا به عنوان يكي از كالاهاي استراتژيك محسوب مي شود. با توجه به اين ديدگاه دولت و بخش خصوصي صنايع در فكر احداث واحدهاي توليد الياف مصنوعي مي باشند و طرح فوق جزء يكي از طرحهاي اولويت دار وزارت صنايع و معادن جهت مصرفي به بانكهاي عامل مي باشد. قبل از هر چيز لازم است تا روند رو به رشد صنايع پتروشيمي ايران را از زبان آقاي مهندس نعمت زاده مديرعامل شركت پتروشيمي ايران در همايش اخير رسانه و اقتصاد به شرح زير بازگو نماييم.
1- توليد محصولات پتروشيمي در سال 82
9 ميليون تن
- توليد محصولات پتروشيمي در سال 83
14 ميلون تن
- توليد محصولات پتروشيمي در سال 85
25 ميليون تن
2- سهم صادرات محصولات پتروشيمي ايران در خاورميانه در سال 80
9%
- سهم صادرات محصولات پتروشيمي ايران در خاورميانه در سال 83
13%
- سهم صادرات محصولات پتروشيمي ايران در خاورميانه در سال 85
30%
3- سهم صادرات محصولات پتروشيمي ايران در صادرات جهاني در سال 81
7%
- سهم صادرات محصولات پتروشيمي ايران در صادرات جهاني در سال 85
3%
4- سهم صادرات محصولات پتروشيمي در اقتصاد ملي در سال 68
3%
-سهم صادرات محصولات پتروشيمي در اقتصاد ملي در سال 85
30%
5- ارزش افزوده محصولات پتروشيمي ايران بين 80-40% و متوسط بين 65-58% بوده است.
6- توليد محصولات پتروشيمي جهت مصارف نساجي در سال 85 به شرح زير مي باشد
- پلي استر 3000 تن در روز (يزد و بوشهر)
- پلي پروپيلن 000/600 تن در سال (اراتك – بندر امام – تبريز – كرمانشاه و غيره)
- پلي آميد 000/120 تن در سال (اراك – تبريز – كرمانشاه – و غيره)
با توجه به حجم سرمايه گذاريهايي كه در بخش پتروشيمي كشور شده، سرمايه گذاري در بخش صنايع پائين دستي نيز جزو ضروريات لاينفك اين بخش بوده و و ارزش افزوده محصول را تا حدودي افزايش داده و در ضمن به مشكل استنسال نيز كمك هاي زيادي خواهد كرد. سهامداران اين شركت نيز در راستاي چنين توجيهاتي اقدام به تأسيس واحد توليد الياف مصنوعي نموده اند كه جز صنايع پايين دساي پتروشيمي بوده و با توجه به اينكه اين نوع محصول تا به حال در ايران توليد ندشه و توليد آن بخصوص در صنايع بهداشتي كشور از رشد قابل قبولي برخوردار خواهد بود لذا بر آن شدين تا با استفاده از تكنولوژي جديد (Bicom Ponent-Fiber– الياف دو جزئي) و به دليل كارآيي اقتصالدي آن همراه با كاهش هزينه ها و ارائه كيفيت بالاتر در محصولات توليد و نهايي و هم چنين توليد محصولات جديد كه بسيار نيز مورد توجه قرار گرفته است گامي بلند در جهت رشد و شكوفايي صنايع بهداشتي و پزشكي اين مرز و بوم برداشته باشيم استفاده از الياف دو جزئي در توليد ملحفه هاي بيمارستاني و پارچه هاي يكبار مصرف جهت پوشك و نوار و صنايع اتومبيل و ساير صنايع داراي مزيتهايي مي باشد كه بطور مثال با بحث توليد لايه روي پوشك بچه و نوار بهداشتي تا چند سال قبل از الياف صددرصد پلي پروپيلن در جهان استفاده مي شد ولي در حال حاضر الياف دو جزئي جايگزين آن گشته زيرا با توجه به اينكه الياف دو جزئي پلي استر و پلي اتيلن PET/PE (مغزليف پلي استر بوده و قشر خارجي ليف پلي اتيلن مي باشد) داراي مزيت هايي كه در زير تشريح شده نسبت به ليف صددرصد پلي پروپيلن دارد.
1-پلي اتيلن در مقابل حملات ميكروبيولوژي مقام تر از P.P بوده و حساسيت زا نمي باشد
2-ضريب اصطكاك PE از P.P و PET كمتر بوده و زير است نرمتر و لطيف تر دارا مي باشد.
3-درجه حرارت PE از PP كمتر بوده هزينه توليد پائين تر مي باشد.
در ضمن با توجه به اينكه بيشترين كاربرد الياف دو جزئي در صنايع منسوجات نبافته بوده و رشد اين محصولات در ايران از رشد قابل قبولي برخوردار بوده است و در مقايسه با ساير كشوراز رشد كمتري برخوردار مي باشد بطور مثال تركيه حجم توليد منسوجات نبافته آن در سال حدود 000/120 تن مي باشد و الا در ايران اين رقم حدود 000/30 تن مي باشد و ديگر اينكه محصولات اين خط توليد از بازار صادراتي مناسب برخوردار ب.ده و قيمت هر كيلو از اين كالا در جهان حدود Euro45/1=35/1 مي باشد. خط توليد فوق قادر است علاوه بر الياف دوجزئي PET/PE (پلي استر و پلي اتيلن) الياف دو جزئي PP/PE (پلي پروپيلن و پلي اتيلن) الياف صددرصد استاندارد پلي استر – الياف صددرصد پلي پروپيلن در سه نوع – (Lowtenacity–medium tenacity و High tenacity) را توليد نمايند كه اين الياف در صنايع اتومبيل سازي – صنايع كفش و جير مصنوعي – صنايع ايزوگان (roofliy) صنايع ساختماني و صنايع راه سازي و تونل سازي و كشاورزي داراي كاربردهاي زيادي مي باشد. كه شرح آنها بعداً بطور كامل همراه با كاتالوگ ارائه مي گردد.
1-عنوان طرح:
1-1 خط توليد انواه الياف مصنوعي (الياف دو جزئي پلي استر و پلي اتيلن PET/PE– الياف دو جزئي پروپيلن و پلي اتيلن PP/PE– الياف پلي استر استاندارد PET– الياف پلي پروپيلن بهداشتي P.P)
اين خط اصولاً بيشترين بازدهي را جهت توليد الياف دو جزئي پلي استر و پلي آميد PET/PE دانسته كه حجم عمده مصارف اينگونه محصول در صنايع منسوجات نبافته مي باشد.
2-1 مواد اوليه اينگونه محصولات عبارتند از چيپس پلي استر – گرانول پلي پروپيلن P.P و پلي اتيلن PE كه مشخصات آن در بخش پروفرما آمده است.
3-1 ماشين آلات خط توليد اين محصولات تماماً خارجي بوده و كشور سازنده آن آلمان مي باشد نصب آن نيز توسط متخصصين ايراني صورت مي گيرد. ضمناً بموجب پرمفرمهاي ضميمة شركت ياد شده ارزش ماشين آلات و تجهيزات خارجي بالغ بر 000/105/9 يورو مي باشد.
صنعت نساجي و مشكلات و بحرانهاي مربوط به آن در ايران
این متن شامل 89 صفحه می باشد
-1- تاريخچه صنعت نساجي در ايران
صنعت نساجي در ايران از ديرباز به سبب ضرورت مصرف و كاربرد وسيع آن مورد توجه خاص بوده و در طول تاريخ كشورمان فراز و نشيب هاي فراواني را طي كرده است. در زمان اشكانيان ايرانيان به تحول جديدي دست يافتند و در پرورش كرم ابريشم و توليد پارچه هاي ابريشيمي به طريقي همت گماردند كه اكثريت ابريشم هاي توليد چين را از آن كشور خريداري مي نمودند و جهت توليد پارچه به ايران مي آوردند و پارچه هايي با طرح ها و نقوش بسيار زيبا توليد و به دنيا عرضه مي كردند.
شكوفايي صنعت توليد پارچه هاي مخمل در كاشان و يزد در دوره اشكانيان و عرضه آن به جهان خصوصاً اروپا قسمت ديگري از تاريخ پرشكوه صنعت نساجي ايران است كه صنعتگر ايراني را قانع نكرده و همچنان به دنبال نوآوري و تسخير بازارهاي جهاني بوده است.
اوج صنعت نساجي را در تاريخ ايران زمين، هنرمندان دوره سلجوقي و صفوي رقم زدند و در زمان شاه عباس صفوي توليدات بي نظيري آفريده شد و پارچه هاي زربافت ايراني از شهرت جهاني برخوردار گرديد.
در دوران اخير نيز صنعت نساجي در ايران نقش موثر و تعيين كننده اي در كشور ايفا نموده است. اولين كارخانه نساجي در ايران در سال 1281 شمسي دقيقاً يكصد يك سال پيش به وسيله صنيع الدوله در تهران و دومين كارخانه در سال 1288 توسط شخصي بنام حاج آقا رحيمي در تبريز ايجاد گرديد. در فاصله سالهاي 1300 تا 1320 به سبب سود سرشار دوكارخانه قبلي و تاييدات دولت، به سرعت برشمار كارخانجات در ايران افزوده شد و جمعاً در اين دوره 40 كارخانه نساجي دائر كرديد كه قسمتي از احتياجات مملكت را تامين نمود.
در طي سالهاي 1320 تا 1328 بروز جنگ، افزايش قيمت منسوجات خارجي و كاهش واردات آن موجب رونق بازار محصولات نساجي داخلي شد. صاحبان صنايع نساجي كشور به منظور استفاده حداكثر از اين شرايط، بي آن كه به مسائل نگهداري و استهلاك ماشين آلات توجه نمايند و به توليد خود با ظرفيت بالا ولي با كيفيت پايين ادامه دادند كه حاصل اين بي توجهي در طي سال هاي بعد نيز موجب ركود صنايع نساجي گرديد.
صنعت نساجي در طي سالهاي اخير دچار مشكلات و مسائل بسياري بوده و روزهاي سختي را مي گذراند تا حدي كه اصطلاح بحران براي اين مشكلات رايج شده و در اذهان عمومي و حتي اذهان مديران و مسئولين و دست اندركاران جا افتاده است. اطلاق كلمه بحران به وضعيت موجود به طور اتوماتيك اذهان را از انجام تلاش ها باز مي دارد. مشكلاتي كه در حال حاضر گريبانگير اين صنعت مي باشند از ديدگاه هاي مختلف قابل طبقه بندي و بررسي مي باشند.
يكي از ديدگاه ها نگرش مديريتي به مسائل و مشكلات است. به عبارت ديگر از ديدگاه مديريتي چه تعدادي از اين مشكلات را مي توان با اعمال مديريت صحيح و كارآ منتفي نمود يعني جزء مسائل عادي مديريتي به شمار مي آيند و چه تعدادي را مي توان بحران ناميد كه مي توان با اتخاذ روش ها و سياست هاي مناسب مديريتي حداقل نقش آنها را كم رنگ و كم اثر تر نمود.
با عنايت به اين موضوع كه بحران نيز در هر صنعتي جزء مسائل عادي مديريتي به شمار مي آيد منتها قدري پارامترهاي پيچيده و خارج از كنترل دارد، در واقع گذر از بحران نيز از وظايف مديران است و به هيچ وجه رسيدن به نقطه بحران، نقطه اتمام وظايف و تدابير مديريتي نيست بلكه دقيقاً برعكس نقطه شروع و شدت گرفتن تدابير مديريتي است. اساساً صنايعي در دنيا پايدارتر و قابليت اطمينان بالايي دارند كه از يك بحراني كه به هر دليلي برايشان پيش آمده است عبور كرده و در كوره مشكلات آبديده و روئين تن گشته اند. با تجزيه و تحليل درست و منطقي از مشكلات گريبانگير صنعت نساجي قسمت اعظمي از آنها به عنوان مشكلات عادي و مسائل روزمره مديريتي پذيرفته مي شوند و در مورد آن بخش از مشكلات نيز كه واقعاً بتوان بحران ناميد، ميدان عمل براي هنرنمايي يك مدير باز شده است. سكانداري يك صنعت در شرايط ايستا و ثابت و يا پارامترهاي معين و مشخص در مورد مواد اوليه، فرآيند توليد، بازار و ... هنر نيست و اوج هنر مديريت آنجاست كه صنعتي را از ميان امواج متلاطم تغييرات كه منبعد گريبان هر صنعتي را خواهد گرفت نجات داد.
در آستانه ورود به سده 21 پارامترهاي غيرقابل كنترل بسياري همه صنايع جهان را دستخوش تغيير و تحول اساسي و زلزله هاي ويرانگر قرار خواهد داد و اين خاص كشور ما يا صنعت نساجي نيست.
1-2- مشكلات و بحران در صنعت نساجي
سياست هاي حمايت از صنايع داخلي، استراتژي جايگزيني توليدات داخلي با خارجي كه به دنباله استراتژي صنعتي شدن كشور در دهه 40 بوده و تاكيد بر سودآوري هرچه بيشتر توسط صاحبان صنايع و مجامع شركت ها كه عمدتاً دولتي و يا تحت پوشش دولت مي باشند و يكه تازي در عرصه هاي بي رقيب و سودآوري مناسب، مديران و صاحبان صنايع را به ادامه اين راه وسوسه نمود و از توسعه و بازسازي غافل نمود و امروزه كه به ناگهان به منظور لبيك گفتن به بازار جهاني و به عبارتي تسليم محض در برابر W.T.O و سياست هاي ديكته شده تجارت جهاني با يك اولتيماتوم و بدون تهيه طرح نوين صنعتي،عقب گرد نمود و استراتژي رقابت و درهاي باز توسط دولت جايگزين گرديده، در مدت كوتاهي شاهد ركود و سردرگمي در تمامي صنايع كشور از جمله صنعت نساجي مي باشيم. علاوه بر آن توليدات انبوه كشورهاي تركيه و پاكستان و آسياي جنوب شرقي كه به دلايل ركود اقتصاد جهاني، بازارشان را در اروپا و آمريكا از دست داده و دچار مشكل كاهش فروش شده اند براي يافتن بازارهايي جديد با قيمت هاي بسيار نازل و كيفيت مناسب به بازارهاي نزديك از جمله كشور ما حمله ور شده و قسمتي از بحران صنعت خود را به كشورهاي مجاور خود انتقال دادند و به اين ترتيب بحران صنعت نساجي در كشور ما تشديد شده است.
ضربه در صنعت نساجي كشورمان با قدمت يك صد ساله و عمر متوسط 30 ساله كارخانجاتش كه فاقد هرگونه سخت افزار و نرم افزار نوين صنعتي است آنچنان كشتي اش به گل نشسته و مقاومت خود را از دست داده كه تنها انديشه غالب، نجات سرنشينانش مي باشد، كارخانجات تعطيل مي گردند، كارگران بيكار مي شوند و بازارهاي مصرف با سرعت توسط كالاهاي خارجي تسخير مي شود و بدين ترتيب ضربه پذير بودن صنعت نساجي به اثبات مي رسد.
ضربه پذيري صنعت نساجي را مي توان در سرفصل هاي زير جستجو كرد:
الف – اشاعه فرهنگ مصرف محصولات خارجي
ب – عدم وجود مراكز تحقيقات صنعتي
ج – نظارت دايه گونه بر صنعت
د – عدم وجود نوآوري
هـ - عدم استفاده از تكنولوژي هاي جديد
و – عدم توجه به بازارهاي خارجي و اعمال سياست جايگزيني واردات با صادرات.
3-1- علل وجود بحران در صنايع نساجي ايران
از علل عقب افتادگي و بحران در صنعت نساجي بسيار گفته و نوشته اند و آنچه كه در جمع بندي صاحب نظران و دست اندركاران اين صنعت ديده مي شود در زير قابل ملاحظه است.
1- فرسودگي ماشين الات
متوسط عمر بيش از نود درصد ماشين آلات كشور 30 سال است و توليد با آنها سودآور نمي باشد
صنعت نساجي تركيه و نقش صنعت ريسندگي نخ پنبه ای آن در جهان
این متن شامل 22 صفحه می باشد
هدف از مقاله حاضر ، ارائه اطلاعاتي در زمينه توليد ، مصرف ، واردات و صادرات نخ پنبه اي و ميزان سرمايه گذاري در ماشين آلات الياف كوتاه در كشور تركيه مي باشد. همچنين موقعيت جهاني تركيه در بخش نخ پنبه اي و مقايسه با كشورهاي بزرگ ديگر مورد بررسي قرارگرفته است و در نهايت موقعيت موجود ارزيابي و پيشنهادات براي آينده ارائه شده است.
صنعت نخ پنبه اي در تركيه
صنعت نساجي و پوشاك در تركيه كه نقش مهمي در اقتصاد از نظر نيروي كار، سود سرمايه و فرصتهاي صادراتي دارد، فعال ، پويا و داراي پتانسيل رشد بالايي مي باشد.اين صنعت 16% سهم توليدات صنعتي ، 19% سهم نيروي كار در كارخانجات صنعتي و 32% سهم كل صادرات تركيه را به خود اختصاص داده است. توسعه صنعت نساجي و پوشاك اين كشور مديون فاكتورهايي از قبيل كيفيت مواد خام توليد شده، قيمت مناسب ،نيروي كار ارزان و هزينه پايين هر واحد مي باشد.
در كشور تركيه ، فعاليت هاي صنعتي در زمينه ريسندگي و بافندگي از ابتداي دهه 1930 و با اعمال سياستهاي كنترلي دولت آغاز شد . بعد از سرمايه گذاري دولت در بخش توليد محصولات پنبه اي از طريق بانك سومر ، تقاضا براي الياف پنبه افزايش يافت و كشاورزان درصدد كاشت الياف پنبه در مجتمعهاي كشاورزي بر آمدند. بنابر اين بانك سومر تبديل به بنگاه مهمي شد كه نيروي تازه اي به كشاورزي پنبه و توسعه به صنعت نساجي بخشيد.
سرمايه گذاري دولت در توليد محصولات پنبه اي در ابتداي دهه 1930 آغازو با سرمايه گذاري بخش خصوصي بعد از سال 1950ادامه يافت.با شروع فعاليت بخش خصوصي در صنعت ريسندگي در ابتداي دهه1970 تقاضا براي الياف پنبه افزايش يافت،بطوريكه صادرات پنبه خام كاهش و صادرات نخ پنبه اي افزايش يافت.[1]
در فاصله بين سالهاي 1970 تا 1990 سرمايه گذاري در صنعت ريسندگي به صنعت ريسندگي رينگ معطوف شد. بعد از سال 1990 صنعت توليد نخهاي اپن اند كه سرمايه گذاري پايين تر و قابليت توليد بالايي را داشت ، آغاز گرديد . خصوصا" ساخت اين دستگاهها موجب تسريع توسعه در بخش نخ پنبه اي بوده است.
بعد از سال 1995 صنعت ريسندگي به سبب افزايش تعداد كارخانجات و ظرفيت موجود توسعه يافت.صنعت نساجي و پوشاك مبتني بر صادرات كشور تركيه ، با پذيرش قرارداد Custom Union Agreement رشد پيدا كرد. در نتيجه افزايش در ظرفيت توليد و تعداد ماشين آلات پيشرفت چشمگيري در بخش نساجي و پوشاك صورت پذيرفت. [2]
موفقيت جديد موجب افزايش نياز به الياف پنبه و در نتيجه افزايش توليد اين الياف گرديد.
امروزه تركيه سالانه حدود 350000 تن الياف پنبه جهت تامين تقاضاي الياف كوتاه و نيز پايين بودن قيمت الياف پنبه و مبادلات خارجي ،وارد مي كند.تركيه دومين كشور وارد كننده پنبه مي باشد،بنابر اين نقش مهمي در تعيين قيمت پنبه در جهان دارد.نخ پنبه اي تركيه 5/0 % سهم صادرات كل و 2% سهم صادرات نساجي و پوشاك را در جهان به خود اختصاص داده است . امروزه تركيه مقام هفتم بزرگترين توليدكننده پنبه با 4% سهم جهاني و مقام پنجم توليد كننده نخ پنبه اي با 5% سهم جهاني را دارد.
وضعيت سيستمهاي توليدي
در آغاز سال 2005 تركيه داراي 8/2 ميليون تن ظرفيت ريسندگي بود كه از اين مقدار 70% مربوط به ظرفيت توليد الياف كوتاه مي باشد. در اين كشور 620 كارخانه توليد نخ وجود داشت كه 60% آنها داراي سيستم ريسندگي پنبه اي بودند. بر اساس آمار واطلاعات
سال 2001 سهم كارخانجات توليد كننده نخ از الياف كوتاه، بلند و فيلامنت در بخش توليد نخ به شرح زير مي باشد:
62% كارخانجات ريسندگي الياف كوتاه
23% كارخانجات ريسندگي الياف بلند
8% كارخانجات توليدي الياف فيلامنت
در اين ميان 14 كارخانه داراي ماشين آلات ريسندگي الياف كوتاه و بلند و 2 كارخانه داراي ماشين هاي ريسندگي نخ فيلامنت و الياف بلند مي باشند. بيش از سه كارخانه توليد كننده نخ فانتزي ، شنيل و gipe نيز در اين كشور وجود دارد.
سيستم ريسندگي رينگ از ديرباز براي توليد نخ در سيستم ريسندگي الياف كوتاه مورد استفاده قرار گرفته است ولي با افزايش تقاضا موانعي بر سر راه توليد نخ اين سيستم به وجود آمده است.
افزايش مقدار توليد رينگ مستلزم عبور سريع رشته كش داده شده از غلتك جلو و نيز عبور سريع الياف از منطقه مثلث تاب و عبور راحت و روان نخ از بين شكاف و عينكي جهت پيچش نخ برروي دوك مي باشد. دستيابي به اين مسائل مستلزم افزايش سرعت غلتكهاي كشش، افزايش سرعت ميله دوك و نيز شيطانك و بالن توليدي مي باشد.
غلتكهاي كشش ماشين رينگ، مخصوصاً غلتكهاي ناحيه جلو به علت طويل بودن در سرعتهاي بالا دچار ارتعاشات مداوم و ناخواسته مي شوند و در نتيجه تأثير منفي بر كشش و كيفيت نخ مي گذارند و نهايتاً باعث خرابي كليه قطعات منطقة كشش مي شوند. براي پيشگيري از چنين خساراتي، دقت عمل زيادي در طراحي و ساخت شافتها بعمل ميآورند و از مواد اوليه ويژه اي استفاده مي نمايند. اين الزام و ضرورت هزينه ماشين سازي را چندين برابر مي نمايد. همين وضعيت در هنگام افزايش سرعت ميل دوك ها نيز صادق است. امروزه افزايش سرعت ميل دوك امكان پذير است، لاكن افزايش چرخش شيطانك از نظر تكنولوژيكي امكان پذير نمي باشد.
بنابراين حفظ و نگهداري ماشين هاي رينگ براي داشتن نخ با كيفيت و قابل قبول بسيار انرژي بر و پرهزينه است. يقيناً اگر بتوان سرعت دوك را افزايش داد شرايط براي كاركرد هم آهنگ قطعات ديگر در منطقه تاب و پيچش چندين برابر دقيق تر و مطلوب تر خواهد شد لاكن شرايط فوق مشكل تر و پرهزينه تر خواهد بود. با تمام اين اوصاف به فرض آنكه بتوان شرايط را براي افزايش سرعت دوك مهيا نمود، به گونه اي كه دوك با سرعت زياد بچرخد. حركت و گردش شيطانك برروي عينكي حرارت ايجاد مي كند و عمر شيطانك را به خطر مي اندازد. به هر حال افزايش سرعت شيطانك با همين وضعيت و طراحي رينگ مستلزم خنثي نمودن نيروي كند كننده چرخش شيطانك بر سطح عينكي است. اين نيروي كند كننده همان نيروي اصطكاك بين شيطانك و عينكي است كه حاصل ضرب نيروي حركت (كه با افزايش سرعت بيشتر مي شود) و ضريب اصطكاك و سطح تماس بين شيطانك و عينكي است. يقيناً هرچه حاصل ضرب عوامل فوق به صفر نزديك شود عامل كند كننده چرخش شيطانك كم رنگ تر مي شود درحاليكه به خاطر توأم بودن دو عمل تاب و پيچش كم رنگ شدن عامل كندكننده چرخش شيطانكبركاهشتوان عمل پيچيدن اثر مستقيم دارد ]2[.
در رينگ هر سه عمل كشش، تاب و پيچش به نوعي محدود است بزرگترين مشكل آن از توأم بودن تاب و پيچش و وابسته بودن آن ها به حركت چرخش شيطانك سرچشمه مي گيرد.
2-1- ريسندگي آزاد (منفصل):
سيستم ريسندگي رينگ به عنوان يك روش ريسندگي عمل كشش را از دو عمل ديگر يعني تاب و پيچش جدا نموده، اما در اين سيستم وابستگي دو عمل تاب و پيچش محدوديت هايي را خصوصاً در زمينه افزايش توليد ايجاد مي نمايد. جهت رهايي از اين مشكل لازم است تا وابستگي اين دو عمل از بين رفته و هر يك به صورت مستقل انجام پذيرد. اين امر باعث شد تا ابتكار ريسندگي سيستم آزاد كه اساس آن بر تفكيك سه عمل كشش، تاب و پيچش است براي نجات از بن بست محدوديت هاي رينگ مورد استفاده قرار گيرد.
در سيستم ريسندگي آزاد سه اصل مورد توجه قرار مي گيرد:
-كشش: به صورتي كه بتوان الياف را به صورت مستقل از يكديگر جدا نمود و امكان رهايي آنها را فراهم نمود. بديهي است مكانيزم كشش فوق با خود عمل تجمع الياف را به عنوان يك ضرورت به همراه خواهد داشت.
-تاب: از طريق دوران تنها يك سر نخ صورت مي گيرد، درحاليكه هيچ گونه وابستگي به عمل كشش و پيچش نيز نمي باشد. بدين ترتيب با استفاده از آزاد بودن انتهاي ديگر نخ، جاري بودن تاب در طول رشته (توده الياف تجمع يافته)، انسجام الياف و استحكام بخشي نخ صورت مي گيرد.
-پيچش: به عنوان آخرين و ساده ترين عمل ريسندگي مجزا از ساير اعمال و با بهره گيري از مكانيزم استفاده شده در ماشين بوبين پيچي صورت مي گيرد و براي هميشه راه را براي افزايش سرعت توليد نخ باز مي گذارد و اين امكان را فراهم مي آورد تا اندازه بسته نخ حاصل نيز از محدوديت قبلي خارج گردد. (دوك رينگ به بوبين مبدل شده و فرصت كافي براي كنترل كيفيت نخ نيز به وجود مي آيد). بديهي است كه نخ حاصل از اين روش در خواص از بقيه نخ ها متمايز خواهد بود.
طي چند دهه گذشته عملاً ثابت شده است كه ريسندگي آزاد بن بست توليد نخ را در هم شكسته و راه را براي افزايش سرعت توليد، داشتن بسته هاي بزرگ نخ و افزايش اتوماسيون باز نموده است ]5[.
3-1- مراحل ريسندگي آزاد (منفصل):
با جدا شدن اعمال ريسندگي (كشش، تاب، پيچش) از يكديگر توليد نخ از فتيله در 5 مرحله صورت مي گيرد.
-كش اوليه آن، به طريقي كه الياف كاملاً از يكديگر جدا شوند.
-انتقال الياف به طور تك تك و آزاد.
-تجمع الياف به صورت يك رشته دنباله دار.
-استحكام بخشي از طريق اعمال تاب.
-پيچش نخ در قالب بسته هاي بزرگ.
4-1- تقسيم بندي ريسندگي آزاد (منفصل):
بر پايه چگونگي تجمع الياف، ريسندگي آزاد به 5 گروه تقسيم مي شود:
-ورتكس ها كه خود به دو دسته ورتكس هوا و ورتكس آب تقسيم مي شوند.
-ريسندگي محوري كه اين گروه نيز به دو دسته تقسيم مي شوند سبدي و الكترواستاتيكي (در اين دو نوع ريسندگي الياف در يك محور تجمع مي نمايند).
-غيرمداوم يا ناپيوسته.
-چرخانه اي.
-اصطكاكي.
در تحقيق حاضر توضيحات بيشتري در خصوص سيستم ريسندگي اصطكاكي ارائه مي شود.
اولين سيستم ريسندگي اصطكاكي در سال 1960-1967 توسط Oldham و Smith ارائه گرديد. اين سيستم در شكل 1 نشان داده شده است. البته كمپانيهاي ديگر نظير فهرر، اشلافورث و سوسن نيز در زمينه ريسندگي اصطكاكي فعاليتهاي نسبتاً خوبي داشتند ولي به طور كلي به غير از كمپانيهاي فهرر و پلات ساكولوئل هنوز هيچ يك از سازندگان دستگاههاي ريسندگي اصطكاكي نتوانسته اند يك ماشين ريسندگي اصطكاكي را كه به صورت تجاري...
ریسندگی و بافندگی یکی از نیازهای مهم جامعه محسوب می شود. به گونه ای که می توان گفت افراد بدون استفاده از آن حتی قادر به زندگی کردن نیستند.در کشور ما برای بر طرف کردن این نیاز تلاش های زیادی شده است و کارخانه های نساجی متعددی اعم از خصوصی،دولتی و تعاونی در مناطق مختلف کشورمان احداث شده و تعداد زیادی نیز در حال احداث می باشد.
در این گزارش کارآموزی ،کارهایی که برای احداث یک کارخانه،مراحل،ماشین آلات مختلف تولید، وظیفه هریک از ماشین آلات،ساختمان،ماشین آلات،اعمالی را که ماشین آلات انجام می دهند،کلیه مراحل تولید نخ، بسته بندی نخ و به طور کلی در مورد کلیه سالن های این کارخانه توضیح داده می شود.
در ابتدای امر تاریخچه مختصری از این صنعت را بیان کرده تا دانست که این صنعت چه ریشه ای
دارد و به گونه ایست که انسان از ابتدای خلقت سعی بر بر طرف کردن نیاز به پوشش را داشته سپس به بیان ارزیابی های صنعتی و اقتصادی پرداخته شده است.بعد از آن در مورد مواد اولیه برای تولید محصولات،در مورد سالن ها،کار هریک از ماشین آلات تولیدی و نحوه ی عملکرد آنها ، وظایف هریک از کارگران و سیستم تهویه کارخانه صحبت خواهد شد.
1-1 مقدمه:
ریسندگی و بافندگی از سال های دور به صورت ابتدایی در بین انسان ها وجود داشته است.به طوری که ریسیدن و بافتن را بنی آدم،با دست تجربه کرده است و توانسته با دستگاه های کوچک دستی به آن تحول بخشد و بتواند آن را به صورت آسانتر انجام دهد.
او توانسته است در طول تاریخ و زندگی خود ا لیاف موجود در طبیعت را شناخته و با آن پارچه ببافد و سپس از شناخت ا لیاف مصنوعی توانسته به تحولی دست یابد و با تولید این ا لیاف (ا لیاف مصنوعی) بتواند پارچه هایی حتی بهتر از گذشته تولید بنماید.
صنعت ریسندگی و بافندگی از قرن یازدهم هجری وارد کشورمان شده است و از آغاز قرن چهاردهم اولین کارخانه های ریسندگی و بافندگی در ایران احداث شده اند و با آوردن دستگاه های نساجی از خارج از کشور توانستند نخ و پارچه را به صورت ماشین تولید نمایند.
انسان ها توانستند با استفاده از تفکرات و خلاقیت های خود صنعت نساجی را گسترش داده و بتوانند محصولات دیگری مانند فرش،موکت و پتو و ...... را تولید نمایند.
ریسندگی و بافندگی در ایران همانند بسیاری از صنایع دیگر به سرعت در حال رشد و ترقی میباشد و ایران توانسته است با احداث کارخانه های متعدد نساجی،ریسندگی و بافندگی را گسترش داده و حتی توانسته کالا های تولیدی خود را به کشور های دیگر نیز صادر نماید.
اکنون به جرأت می توان گفت که این صنعت بعد از صنعت نفت دومین صنعت بزرگ کشور محسوب می شود و با تلاش های بسیاری که در این زمینه شده است روز به روز در حال رشد و ترقی می باشد.
1-2 تاریخچه صنعت ریسندگی و بافندگی:
فطرت ذاتی پوشش انسان اندیشمند در گذر زمان تفکر درباره تأمین این نیاز داشته است. با گذشت زمان انسان دریافته است که با تاباندن شاخه های برخی از درختان می توا ند آن ها را به صورت طناب در بیاورد و به وسیله آن طناب ها توانستند بسیاری از مشکلات خود را بر طرف کنند و بعدها با کشت پنبه و تاباندن آن توانستند طناب ها را به صورت نازکتر تولید نمایند که همان نخ نامیده می شود.
مدتها بعد یافتند که با نخ های تولید شده می توانند آن ها را به صورت تار و پود در کنار یکدیگر قرار داده و پارچه ببافند.آن ها ریسیدن و بافتن را با دستگاه ها و ابزار آلات ساده تجربه کردند.
دستگاه هایی که آن ها را در ابتدا با چوب می ساختند و به وسیله آن نخ و پارچه را تولید می کردند.آن ها دستگاه های ساخته شده توسط خود را با دست می چرخاندند و به سختی کار ریسیدن و بافتن را انجام می دادند.
آن ها پارچه های بافته شده را توسط رنگ های طبیعی موجود در طبیعت رنگ می کردند که در ابتدا بعد از شستن ، رنگ آنها از بین می رفت؛اما با تلاش های زیادی که انجام دادند توانستند رنگها را طوری با نخ ها ترکیب کنند که رنگ خود را حفظ کند. با تولید نخ و بافتن پارچه تحولی در پوشش انسان به وجود آمد.آن ها توانستند ا لیاف کانی و نباتی را در طبیعت شناخته و ا لیاف مصنوعی را نیز کشف نمایند.آن ها با شناخت ا لیاف مصنوعی توانستند بیش از گذشته صنعت ریسندگی و بافندگی را گسترش داده و پارچه ها و لباس های متنوع را تولید نمایند.صنعت ریسندگی و بافندگی تنها به بافت پارچه محدود نشد و توانستند با استفاده از آن کالاهای دیگری همچون گلیم،فرش و پتو نیز تولید نماید.
صنعت ریسندگی و بافندگی از قرن یازدهم تا کنون مدام در حال پیشرفت و توسعه بوده است و هر دفعه با اختراع یک دستگاه جدید کار این صنعت متنوع شده و به صورت جدید تر و آسانتر از پیش کار خود را ادامه می دهد و حتی پارچه ها نیز در طول زمان دوره به دوره متنوع تر می شود و الیافی که در بافت آن ها به کار برده می شود،در طول زمان تغییر پیدا می کند.
دلایل تحولات صنعت نساجی به غیر از مسائل اقتصادی و تکنیکی تولید،به عوامل زیر نیز بستگی داشته است:
الف)ازدیاد سریع جمعیت در قرن نوزده و بیست سبب شد تا نیاز به افزایش تولید کارخانجات نساجی و در نتیجه افزایش تولید ماشین آلات نساجی،بیشتر می شود.
ب)پیشرفت سریع سایر صنایع و در نتیجه کمبود کارگر و بالا رفتن دستمزد در این صنایع باعث شده که کارگران صنعت نساجی به صنایع دیگر روی آورند.در این مورد تنها راه حل عملی،اتوماتیک کردن ماشین ها برای کم کردن نیاز به کارگر و به موازات آن افزایش تولید ماشین آلات به منظور قادر ساختن کارخانجات تولیدی به پرداخت دستمزد بیشتر بود .
ج)بالا رفتن تبدیل ماشینی و تحول روز افزون در زندگی عامه مردم سبب شد تا میزان مصرف منسوجات سرانه افزایش یابد.
1-3 کارخانه ایران بافتکار(قطب صنعتی خمین):
این کارخانه،کارخانه ریسندگی می باشد و در قطب صنعتی خمین واقع شده که محصولات آن ، نخ های استری شده،کشباف،فردار،نخ های تکسچرایز شده،اسپانتکس،استرچ،نخ های فانتزی،نخ های پلی استر،پلی آمیدست،نیمه ست،نخهای ساده رنگی ، تابدار ،اینتر مینگل،کو مینگل، معمولی، میکروفیلامنت،نخ های پوشانده شده،حجیم،بالک،نخ های مخملی،نخ های تکس سپان،نخ های مغزی ریسیده شده،نخ های مرکب تکچره هواP.T.T و کاتیونیک می باشد،که این محصولات بستگی به سفارشات داده شده از کارخانه های
در ارديبهشت ماه 1354 شركت سرمايه 200 ميليون ريال تأسيس شد اين شركت به منظور توليد و ساخت انواع انواع طنابهاي فولادي، توري حصاري باروكش PVC و همچنين انواع طنابهاي مصنوعي و نخهاي كشاورزي و بسته بندي از مود پلي پروپيلن تأسيس گرديد. سرمايه اين شركت طي چند مرحله تغيير يافت و بالاخره در تاريخ 8/2/75 به مبلغ 1100 ميليون ريال افزايش يافت.
اعضاء هيئت مديره شركت در حال حاضر آقايان امیر نبیری، كورش جبارنيا، مسعود اصفهاني، حميدرضا كوشافش، ناصر سيفان اعضاء هيئت مديره و آقاي مهندس امیر نبیری مدير عامل شركت ميباشد.
مشخصات واحد توليدي :
مكان احداث شركت ماشین افزار کاوه شهرستان اهواز ـ كيلومتر دو جاده آبادان
الف ـ زمين و ساختمانها
متراژ زمين : حدود 2 هكتار
مساحت واحد توليدي مصنوعي 86/328 مترمربع
مساحت واحد توليد سيم و استرند سازي 68/127 مترمربع
مساحت واحد توليد طناب فولادي 98/511 مترمربع
مساحت انبار قطعات 576 مترمربع
مساحت انبار محصولات 1500 مترمربع
مساحت ساختمان اداري 77/1044 مترمربع
ب ـ پرسنل
پرسنل توليد 40 نفر
پرسنل فني 12 نفر
پرسنل اداري و خدماتي 33 نفر
پرسنل كنترل كيفيت 5 نفر
نيروي متخصص 4 نفر
شرح كلي در مورد محصولات توليدي
1 – واحد مصنوعي
در اين واحد نخ عدلبندي، در گرو طنابهاي پلي پروپيلن توليد ميشود. مواد اوليه (پلي پروپيلن) توسط پمپ وكيوم به مخزن اصلي و از مخزن اصلي به مخزن تغذيه منتقل كه در اين مرحله يك پيش گرم كن () جهت رطوبتگيري مواد اوليه وجود دارد و سپس به قسمت مخلوط كن جهت مخلوط كردن يكنواخت مواد رنگي با مواد اوليه (به نسبت 2% - 1% مواد رنگي) وارد خط اكسترو در ميگردد كه توسط قسمتهاي حرارتي مختلف عمليات پخت انجام و با فشار از درون غالب بصورت نوار فيلم عريض به داخل حوضچه آب تزريق و بعد از برش باتكس (gr/1000m) مشخص وارد نورد كندرو و بعد از آن كوره حرارتي (با دماي ) كه عمليات تنشزدائي و پليمريزاسيون مجدد همراه با ازدياد طول كه توسط نورد تندرو انجام و سپس
توسط كلكتورها تكسهاي توليدي جمعآوري ميگردد و اين تكسها توسط ماشينهاي نخ تاب به نخ تبديل ميگردد. نخ توليدي يا بصورت مستقيم جهت بستهبندي براي فروش و يا جهت مصرف نخ طناب به قسمت طناب بافي منتقل كه در اين مرحله ابتدا عمليات بافت رشته با تعداد نخ، قطر و گام مشخص توليد و به قسمت طناب باف جهت بافت طناب با قطر و گام مشخص انتقال مييابد و بعد از توزين و بستهبندي براي فروش آماده ميگردد: ظرفيت اسمي اين واحد توليدي هزار و پانصد تن در سال ميباشد.
مزاياي نخهاي پليپروپيلن
الف) در مقابل رطوبت مقاوم باشد.
ب) وزن آنها كمتر از نصف وزن نخهاي سيزال ميباشد.
ج) در برابر علوفه كاملاً نمايان است.
د) دستگاه گرهزني را از كار نمياندازد.
هـ) در مقابل اسيد و باز مقاوم ميباشد.
مشخصات كلي
1) توليد طبق استانداردهاي بين المللي معتبر از جمله BSI
2) طناب در اقطار 6 الي 38 ميليمتر
3) نخ با تكسهاي (gr/1000m) مختلف
كاربرد نخهاي كشاورزي و طنابهاي پلي و پروپيلن: بستهبندي علوفه، طنابهاي دريايي و … كنترل شامل سه مرحله ميباشد:
1) مواد اوليه ـ در اين مرحله آزمايش شاخص ذوب (MFI) انجام ميگيرد كه با سفارش انجام گرفته مقايسه ميگردد.
2) حين توليد ـ كنترل دما، فشار، دو موتور، دو نوردها، تكس (gr/1000m) متراژ نخ، قطر و گام رشته و طناب توليدي در اين مرحله انجام ميگيرد.
3) كنترل نهايي ـ كنترل نيروي گسيختگي نخ، وزن نخ بستهبندي و در مواردي تست نيروي گسيتختگي طناب انجام ميگيرد.
2 – واحد طناب فولادي
شركت ماشین افزار کاوه اولين توليد كننده طنابهاي فولادي در ايران ميباشد.اين واحد با همكاري فني و تكنولوژيكي (Bridon international LTD) از انگلستان شروع به فعاليت كرده بعد از انقلاب با نيروي متخصص داخلي محصولات خود را توليد و به بازار عرضه نموده است. در اين واحد طنابهاي فولادي معمولي و گالوانيزه با اقطار مختلف و با ساختمانهاي بافت بسيار متنوع توليد ميگردد. مواد اوليه ابتدا توسط قرقره پيچها بر روي قرقرههاي مناسب بارگيري و سپس به قسمت رشته
بافي جهت توليد طناب با ساختمان، قطر و گام مشخص انتقال مييابد. ظرفيت عملي اين واحد با سايزهاي مختلف و در سه شيف كاري حدود سه ميليون متر در سال ميباشد.
مشخصات كلي طنابهاي فولادي
1) توليد براساس استانداردهاي بين المللي معتبر از جمله BSI
2) با ساختمانهايي مختلف
3) با وايرهاي گالوانيزه يا سياه
4) با نيروي گسيختگي متفاوت
5) با مغزي فولادي يا اليافي
6) در اقطار 6 الي 38 ميليمتر
كاربرد طنابهاي فولادي:حفاري، حمل و نقل، آسانسورها و بالابرها، جرثقيلها و … كنترل شامل سه مرحله مي باشد:
1) مواد اوليه ـ تستهاي نيروي گسيختگي، خمش، پيچش، اندازهگيري قطر و ظاهر مفتول از لحاظ كيفي (زنگ زدهگي، بسته بندي و …) انجام مي گيرد و با سفارش انجام گرفته مقايسه ميگردد.
2) حين توليد ـ كنترل قطر، گام، تاب، بافت و ظاهر رشته و طناب انجام ميگيرد.
3) كنترل نهايي ـ بافت و نيروي گسيختگي طناب به ازاي هر Set قرقره كه در دستگاه طناب بافي چيره ميشود كنترل انجام ميگيرد.
ظرفيت اسمي اين كارخانه 12000 تن در سال است. اين كارخانه داراي 400 نفر پرسنل مي باشد كه به صورت هماهنگ در 4 شيفت كاري فعاليت مي كنند. مسئوليت و مديريت اين كارخانه بر عهده جناب آقاي مهندس سيد محمد مرتضوي مي باشد.
مقدمه
توليد مصرف منسوجات بي بافت به صورت روزافزوني مورد توجه كشورهاي پيشرفته قرار گرفته به طوري كه به خصوص در كشورهاي آمريكا، اروپا، ژاپن و چين ميزان توليد آن به سرعت در حال افزايش است. توليد منسوجات بي بافت در اروپاي غربي كه در سال 1989 بالغ بر 414 تن بود در سال 2000 به 1026 هزار تن رسيد و حدود 5/2 برابر گرديده است. تنوع مصارف منسوجات بي بافت، در زمينه هاي بهداشتي، وسايل منزل، خودرو، مهندسي ساختمان و برخي از مصارف صنعتي، كشاورزي و پوشاك و… به صورت گسترده اي در حال توسعه بوده و ميزان توليد جهاني منسوجات بي بافت در سال 2002 به بيش از 3900 هزار تن رسيده است.
تجهيزات اصلي كارخانه به شرح زير است:
2 يونيت اسپان باند مدل S-M-X-S (چهار لايه) شامل:
فيدر
اكسترودر
اكسترودر
پمپ ريسندگي
1 دستگاه
1 دستگاه با الكتروموتور گيربكس و هيتر
2 دستگاه با سايز 180 با الكتروموتورها و هيترها و گيربكس ها
6 دستگاه
تهويه مركزي، خنك كننده، دستگاه كشش، كلندر و ساير تجهيزات
ملت بلون شامل
1 سري مدل M يا S با قابليت توليد ميكروفيلامنت
فيدر، اكسترودر، پمپ، كمپرسور، هيتر
خلاصه هزينه ماشين آلات و تجهيزات توليد
ماشين آلات طرح
شرح
تعداد
مشخصات فني
الف- اسپان باند
2 يوليت
مدل S-M-X-S (چهار لايه)
شامل تجهيزات زير:
1- فيدر (تغذيه كننده)
1 دستگاه
تغذيه كننده مواد اوليه و افزودني ها
2- اكسترودر
2 دستگاه
با سايز 180 با الكتروموتورها و هيترها و گيربكس ها
3- اكسترودر
1 دستگاه
با الكتروموتور و گيربكس و هيترها جهت ري سايكل در خط توليد (بازيافت ضايعات)
4- پمپ ريسندگي
6 دستگاه
به همراه خط Spim Beam
5- تهويه مركزي
1 ست
جهت خارج كردن دود حاصل از ذوب پليمر
6- خنك كننده
1 ست
جهت سود كردن فيلامنت هاي ذوب شده
7- دستگاه كشش
1 ست
جهت كشش فيلامنت ها و توليد ميكروفيلامنت
8- كلندر
1 ست
جهت اتصال لايه عنكبوتي فيلامنت ها
9- ساير تجهيزات
يك سري
شامل كانواير، دراير، ماشين آلات پيچش، كامپيوترها و دستگاه هاي كنترل كننده، دستگاه هاي تميز كننده، ماشين آلات برش و…
ب- ملت بلون شامل:
يك سري
مدل M يا S با قابليت توليد ميكروفيلامنت
1- فيدر
1 دستگاه
تغذيه كننده مواد اوليه و افزودني ها
2- اكسترودر اصلي
1 دستگاه
جهت تزريق و توليد الياف
3- پمپ
2 دستگاه
جهت ملت بلون
4- كمپرسور
1 دستگاه
جهت توليد هواي فشرده براي خط ملت بلون
5- هيتر
1 دستگاه
جهت گرم كردن هوا براي خط ملت بلون
6- جرثقيل و فريم مربوطه
1 دستگاه
قابل تنظيم جهت بالا و پايين بردن دستگاه ها
ج- استراكچر
يك سري
جهت نصب دو خط اسپان باند و يك خط ملت بلون و پيش بيني اضافه نمودن يك خط ملت بلون در آينده
شركت ريسندگي بافندگي نيكو باف ( سهامي خاص ) به سال 1352 تاسيس و در سال 1354 به بهره برداري رسيد . در بدو شروع كار محل استقرار كارخانه در تهران ، و سپصس به شهرك صنعتي كاوه منتقل شد . اين كارخانه تا سال 1383 توليد پتوي ژاكارد ( مينگ ) را در دستور كار خود داشته است و داراي خطوط ريسندگي ، بافندگي و رنگرزي و تكميل بوده ; تعويض و توليد پتوي راشل ( سيلك ) جايگزين گرديد . هم اكنون اين كارخانه داراي خطوط مقدمات بافندگي ، بافندگي ، چاپ و تكميل مي باشد .
توليدات اين كارخاننه به صورت مستقيم در داخل در كليه استانهاي كشور پخش و از طريق برخي نمايندگي ها به كشور هاي افغانستان ، پاكستان و عراق صادر مي گردد .
محل استقرار كارخانه :
كارخانه نيكو باف در شهر صنعتي كاوه در 20 كيلومتري شهر ساوه ساخته شده است . لازم به ذكر است كه اين شهر صنعتي بزرگترين شهر صنعتي در ايران مي باشد و داراي هتل ، پارك، آتش نشاني ، آپارتمان هاي مسكوني ، خط واحد ، آژانس و غيره مي باشد .
چارت سازماني كارخانه :
شركت نيكو باف از آنجا كه در يك شركت خصوصي مي باشد داراي يك چارت سازماني ساده مي باشد . به عنوان مثال مدير كارخانه خود مدير فروش نيز است و همچنين رئيس دفتر .
تعداد پرسنل :
اكثر پرسنل كارخانه ي نيكو باف بومي بوده و از شهر ساوه مي باشند . در كل 143 نفر در اين كارخانه مشغول به كار هستند كه از اين تعداد 5 نفر كه كارشان رفوگري طاقه ها است و بقيه كاركنان مرد مي باشند . اين كارخانه فاقد مهندس تكنولوژ بوده و 2 مهندس شيمي در اين واحد صنعتي فعاليت دارند !
سيستم هاي تهويه ، سرمايش ، گرمايش ، آب و برق كارخانه :
از آنجا كه نوع نخ بكار رفته در اين كارخانه پلي استرو اكرليك مي باشد در اين واحد هيچ گونه كنترل خاصي روي رطوبت و دماي سالن ها صورت نمي گيرد و تنها به مكش پرز هاي معلق حاصل از خارزني در سالن تكميل به وسيله ي كانال هاي تهويه اكتفا مي شود .
سيستم گرمايش و سرمايش اين كارخانه نيز بسيار ابتدايي بوده در تابستان از كولر و در زمستان از بخاري سالني استفاده مي شود . هر چند در سالن چاپ در زمستان نيازي به استفاده از بخاري وجود ندارد .
و آب كارخانه براي استفاده در سالن چاپ و همچنين بويلر سخت گيري مي شود
در ضمن دو ژنراتور براي استفاده در ساعات پيك يا قطع برق سرويس شده هميشه آماده به كار هستند .
ماشين آلات :
واحد چله پيچي :
در اين واحد پله ها به طور مستقيم پيچيده مي شوند و عمل چله پيچي بوسيله ماشين چله پيچي انجام مي شود . اين ماشين كره اي مي باشد و از شركت SWTA در سال 2004 خريداري شده است . قفسه هاي اين واحد از نوع رزرو دار بوده و داراي گنجايش 332 بوبين مي باشد .
اين ماشين توانايي پيچيدن چله با قطر 21 اينچ و 30 اينچ را دارا است و در آن كنترل نوري و داف اتو ماتيك تعبيه شده است . در اين واحد بوبين هاي نخ پلي استر 150دنير كلن وارداتي از كشور كره بر روي قفسه ها قرار گرفته و براي پيچش بر روي چله نخ كشي مي شوند . چله ها براي نخ تار زمينه پتوي راشل مورد استفاده قرار مي گيرند . از مزاياي اين چله پيچي حذف مرحله ي مياني پيچش بر روي استوانه است كه در نتيجه ي آن اين فر آيند سريعتر و بنا بر اين ارزانتر از چله پيچي غير مستقيم تمام مي شود .
در اين واحد به ازاي هر ماشين راشل 16 چله آماده مي شود . لازم به ذكر است كه بايد متراژ ، كشش و سرعت چله پيچيده شده ي اين 16 چله مساوي باشد . تعداد سر نخ هاي پيچيده شده بر روي چله علاوه بر محدوديت هاي ظرفيت قفسه به عرض بافت و گيج ماشين بستگي دارد در اين كارخانه عموما" چله ها با سر نخ هاي 309براي گيج 13و 513براي گيج 14 پر مي شوند .
لازم به ذكر است كه پيچيدن چله با كشش بالا تاثير مستقيم و نا مطلوبي بر عرض محصول نهايي و گا ها" موجب چروك خوردگي و نايكنواختي پرز مي شود . و دليل ان هم تنها خارج شدن از حالت الاستيك پلي استر مي باشد ، بر اثر ازدياد كشش .
در سابق اين كارخانه در اين واحد با كشش و سرعت 75/75كار مي كردكه با پيشنهاد من و موافقت مدير كنترل كيفيت و سرپرست سالن به 35.45 كاهش و عيوب تا حد زياديمرتفع گرديد.
واحد بافندگي :
در اين سالن 7 ماشين بافندگي راشل 2 ميله سوزن پنج شانه قرار دارد . اين ماشين ها در سال 2004 از كشور كره وارد و نام شركت سازنده Won IL مي باشد . چهار ماشين بصورت نو و 4 ماشين نيز دست دوم خريداري شده است . 4 ماشين ديگر داراي گيج 26هستند . مكانيزم فرمان طرح اين ماشين ها از نوع بادامكي مي باشد . و رد هر طرف ماشين 8چله نخ پلي استر براي بافت زمينه قرار مي گيرد . و شانه وسط نيز نخ PILE را در بافت قرار مي دهد . جنس اين نخ اكريليك مي باشد ونمره ي آن 2/32Ne است. براي سنگين يا سبكتر كردن پارچه از دنده ي قابل تعويض برداشت پارچه استفاده مي كنيم و براي كم يا زياد كردن عرض بافت نيز بايد مقدار ران – اين را تغيير بد هيم . دراين سالن 21 قفسه وجود دارد و ظرفيت هر قفسه با بوبين رزرو 800 بوبين مي باشد و در كل ظرفيت كل قفسه 16800 بوبين نخ اكريليك مي باشد .
در مجموع ماشين راشل دو ميله سوزن با پنج شانه براي توليد پارچه هاي پرز دار با كيفيت بالا به كار مي رود . دو شانه بر روي ميله سوزن جلو و دو شانه ديگر بر روي ميله سوزن عقب و يك شانه بر روي هر دو ميله سوزن كه نخ هاي شناور را مي بافد . ميله هاي سوزن به طور مستقل از يكديگر حركت بالا و پايين رفتن را انجام مي دهند در حالي كه شانه ها به تناوب بين سوزن ها هر ميله نوسان مي كنند .
همانطور كه در شكل نيز مشاهده مي شود در اين نوع بافت از نخ ليد – اين استفاده مي شود و چله هايي كه در پايين ماشين جاي دارند بافت ليد –اين و چله هاي بالا بافت ستوني مي زنند
بافت پارچه ومصرف پارچه های الوان و ظریف در ایران سابقه طولانی دارد.ایرانیان باستان و همچنین مادها،هخامنشیان و ساسانیان به پوشیدن لباسها با پارچه های خوب و ظریف و زیبا اهمیت می دادند.
در ان زمان بافت پارچه در منازل به صورت یک حرفه خود اشتغالی انجام شده است و با داشتن یک وسیله نخ ریسی ساده به بافت پارچه مشغول بوده اند.
همگام با پیشرفت تکنولوژی در این صنعت و توجه کشورها به این صنعت خاص و همچنین سابقه دیرین ایرانیان در بافت پارچه،اولین قدم در راه صنعتی شدن و برپا شدن این صنعت در ایران با نصب یک ماشین ریسندگی در سال 1266 هجری شمسی در ایران ودر تهران اغاز گردید که این عمل در سیر تحولات و پیشرفت این صنعت نقش بسزایی را ایفا نمود.با مرور زمان تعداد کارخانه های نساجی افزایش پیدا کرد و همگام با کشورهای صنعتی،تعدادی از کارخانه ها به صورت مدرنیزه در آمد ولی تعداد زیادی از کارخانه های نساجی،هنوز هم از دستگاهها و ماشین آلات قدیمی استفاده میکنند.
در محیطهای صنعتی عوامل زیان آورمتعددی وجود داردکه از آن جمله عوامل زیان آور فیزیکی است،یکی از این عوامل زیان آور فیزیکی صداست که این فاکتور از مختصات جامعه صنعتی است که در داخل یا خارج کارگاهها مساله ایمنی و بهداشت مهمی را به وجود می آوردکه باید مد نظر قرار گیردتا به موقع بتوان از خطراتی که ممکن است ایجاد کند جلوگیری شود.
در مورد صداهایی که در کارخانجات تولید میشود،مشکل اصلی ناراحتی و اعتراض کارگران نیست بلکه مشکل، اثرات سوءآن بر اعصاب وروان،سیستم قلب و عروق وبه ویژه دستگاه شنوایی است.
چکیده تئوریک اصوات :
توجه بشر به محیط زیست خود که به ویژه از نیمه دوم قرن بیستم اوج گرفته،او را متوجه آلودگی محیط زیست،به عنوان یک خطر جدی نموده است.
در محیط های صنعتی عوامل زیان آور متعددی وجود دارد که از آن جمله عوامل زیان آور فیزیکی است.
یکی از این عوامل آلودگی صوتی است که این فاکتور از مختصات جامعه صنعتی بوده ودر داخل یا خارج کارگاهها مساله ایمنی و بهداشت را به وجود می آوردکه باید مد نظر قرار گیردتا به موقع بتوان از خطراتی که ممکن است ایجاد شود،جلوگیری گردد.
البته بایستی مابین صوت(sound) وصدا (noise)تفاوت قائل شد.صوت ارتعاشات هارمونیک یابه اصطلاح هارمونیک است ولی صدا ممکن است از تداخل ارتعاشات هارمونیک پدید آید که سیستم گوش نتواندآن مجموعه راتبعیت کندو از مجموعه ارتعاشات تحمیلی بستوه آید.
البته بعضی از ترکیبات اصوات به گوش خوشایند است همچنانکه بعضی از ارتعاشات هارمونیک هم به گوش ناخوشایند است.صدا میتواند علاوه بر آنکه از هوا عبور کند،از جامدات و مایعات نیز عبور کند همانگونه که شخصی که درون اتومبیل خود نشسته است میتواند صدای موتور ماشین را بشنود.در دمای معمولی،صوت در هواتقریباً با سرعت m/s340عبور می کند.
فرکانس یک صدا،پیک آنرا تعیین میکند.صدای با فرکانس بالا،با پیکهای بلندوصداهای با فرکانس پایین باپیکهای کوتاه تشخیص داده میشوندکه از واحد هرتز(Hz)برای فرکانس استفاده میشود.
فرکانس یک هرتز برابر است با یک دور در ثانیه.
دامنه فرکانسهای قابل شنیدن،به طور وسیعی با محیط تغییر میکند لیکن برای افرادبا شنوایی خوب،معمولاً20000-20 هرتز در نظر گرفته میشود.
در مسائل عملی کنترل صدا دامنه باریکتری از آنچه گفته شد،یعنی 10000-50 هرتز در نظر گرفته می شود.
خواص فیزیکی صوت:
صوت شکلی از انرژی است که توسط مکانیزم شنوایی قابل تشخیص است، در نتیجه تغییرات متناوب ایجاد شده در هوای داخل مجرای گوش ،پرده گوش به ارتعاش در آمده،پس از طی مراحلی،صوت احساس میشود.
تغییرات فوق نیز به نوبه خود توسط به ارتعاش در آمدن تارهای صوتی ویا منبع صوتی دیگری مانند بلندگو به وجود می آید ارتعاشات صوتی از نوع ارتعاشات مکانیکی طولی هستند.ارتعاشات مکانیکی از تغییر مکان قسمتی از یک محیط کشسان نسبت به وضعیت عادی اش ناشی میشوندو این امر موجب نوسان آن قسمت حول وضعیت تعادل میشود.
انواع صوت:
اصوات معمولأ از فرکانسهای بسیاری تشکیل میشوند. فرکانسهای صوتی وسیع بوده و بر حسب میزان شنوایی انسان به سه ناحیه تقسیم میشوند.
اصواتی با فرکانس 20000-20 هرتز را طیف شنوایی یا فرکانسهای صوتی می نامند.ارتعاشات صوتی با فرکانسهای فوق حس شنوایی انسان را تحریک میکنند.در گستره فوق،فرکانسهای کمتر از 30 هرتز،امواج مادون صوت می باشندکه گوش انسان حساسیت چندانی به آنها ندارد.
امواج با فرکانس بیش از 25000 هرتز امواج فرا صوتاست که حس شنوایی انسان را تحریک نمی کند.در بعضی از جانوران،شنوایی بیش از انسان است.در بررسی مشکلات ناشی از صدا،اصوات در ناحیه مادون صوت و فراصوت مد نظر نیست بلکه منظور اصواتی است که در ردیف شنوایی قرار دارند.
اصوات به چند نوع تقسیم میشوند:
الف) صوت ساده:یک ارتعاش سینوسی تک فرکانس است و به ندرت در طبیعت وجود داردو معمولأ برای مصارف پژوهشی در آزمایشگاه ایجاد میشود.
ب)اصوات مختلط:در صورتی که ارتعاش صوتی از نوسانات مختلف تشکیل شده باشد،شکل موج فشارمختلط نامیده می شود.اصوات مختلط دوره ای معمولا در گوش اثر خوشایندی به جای می گذارندواصوات مختلط غیر دوره ای که به طور غیر هماهنگ به هم پیوسته اندو رابطه ای با یکدیگر ندارند و معمولا نیز در گوش اثر خوشایندی ندارند،صدا گفته می شود.
صداها به دو دسته تقسیم می شوند:
1)یکنواخت
2)ضربه ای(هنگامی است که تکرار صدا کمتر از یکبار در ثانیه باشد)
امواج ضربه ای shocks of waves که در شکستن دیوار صوتی توسط هواپیماهای جنگی به وجود می آید،حداقل دارای شدتی حدود صد برابر شدیدترین صوتی است که توسط گوش انسان قابل تشخیص است.
اثرات صدا بر انسان:
کنترل صدای صنعتی در برنامه حفاظت شنوایی به منظور جلوگیری از ناشنوایی کارگران در تماس مداوم با صدای محیط کار می باشد.این حفاظت مخصوصا در محدوده فرکانسهای گفتار حائز اهمیت است.
هنگامیکه انسان حتی برای مدت کوتاهی در معرض صدا بالاتر از بالا قرار گیرد،قدرت شنوایی به طور موقت کم می شودو پس از مدتی که از محیط با صدای زیاد خارج می شود، دوباره به حالت عادی برمیگردد. اما کارگرانی که هرروزه در معرض صدای تراز بالا قرار دارند،رفته رفته قدرت شنوایی خود را به طور دائمی از دست میدهند.اغلب کشورهای صنعتی محدودیتهایی برای تراز صدای کارخانه ها مقرر داشته اند.
حفاظت کامل کارگران،موضوع برنامه حفاظت شنوایی می باشد.برنامه های حفاظت شنوایی با استفاده از آزمایشهای ادواری،کارگرانی را که حساسیت صدای بیشتری را دارند مشخص می کنند و آنها را در مقابل صدا بیشترحفاظت می کنند یا آنها را در محیط های آرام به کار می گمارند.برنامه های موفق کارگران را از خطر نا شنوایی و کارفرمایان را از پرداخت خسارت سنگین حفظ می کند.
با توجه به گزارش کار گروه کارشناسان سازمان بهداشت جهانی در سال1971 در زمینه توسعه برنامه های کنترل صدا،صدا یک عامل تهدید کننده اصلی برای سلامت بشر میباشد.صدای زیاد(معمولا بالای 85 دسیبل) باعث ایجاد کری و تغییرات نامطلوب فیزیولوژیکی،ناراحتی روانی،کاهش راندمان کار و تاثیر منفی در مکالمه و درک می گردد. بر اساس تجربیات گری ورلدgri world) ) کاهش 14.5 درصد از سروصدای کارگاه،بازده کار 8.8 درصد افزایش یافته و از اشتباه ماشین نویسها29 درصد کاسته شده است.
لارد(lard) با اندازه گیری اکسیژن مصرفی توسط ماشین نویسها،مشاهده کرد که مصرف اکسیژن در گروهی که در محیط پر سروصدا کار میکردند نسبت به گروهی که در محیط آرام به کار اشتغال داشتند 19 درصد بیشتر بود در حالیکه بازده کارشان نسبت به همان گروه 4 درصد کمتر بود وثابت کرد که کار در محیط پر سروصدا باعث خستگی بیشتر میشود و افزلیش مصرف اکسیژن در گروه مزبور،معرف فعالیت بیشتر بدن در محیط پر سروصدا است.
فروشگاه فایل کیا؛
منبع جامع انواع فایل...
چنانچه فایل مد نظرشما در بین فایل های بارگذاری شده در سایت موجود نبود،می توانید از طریق دایرکت پیج اینستاگرام@kiyafile.ir سفارش دهید.